شکی نیست که جامعه فرهیختگان کشور، خود به ضرورت‌ها و دلایل این امر واقف‌اند، اما از آنجهت که مشغله‌های کاری و حساسیت‌های متفاوت علمی، مسئولیت مشارکت در این امر را در آنها ضعیف نکند و با درک شرایط حساس امروز جامعه، حضور فعال در این امر را وظیفه‌ای دینی و ملی تلقی نموده و با اختصاص وقت کافی با ارسال مقاله در این موضوع، اداءِ وظیفه نمایند، بصورت فهرست‌وار اهمیت این موضوع را یادآوری می‌نماید.

در پاسخ به این سئوال اساسی که چرا جامعه ما نیازمند «مهندسی فرهنگ» و «مهندسی فرهنگی»http://www.hozehonari.com/ است باید به چند موضوع مکمل یکدیگر اشاره نمود.
 
1.       ماهیت «فرهنگ»، مروری به تعاریف متنوعی که برای فرهنگ شده است، نشان می‌دهد که هسته مرکزی همه تعاریف اشاره به این معنا است، که فرهنگ نظامی است شامل باورهای بنیادین و پیش‌فرض‌های اصلی اعتقادی انسان‌ها به نظام هستی و جایگاه انسان در آن، که از درون آن، ارزش‌ها و هنجارهای زندگی استخراج و رفتارهای انسان‌ها را در ارتباط با خالق، دیگر انسان‌ها، خود و طبیعت، شکل می‌دهد و بر آن‌ها تاثیر می‌گذارد و وقتی در قالب نظام (سیستم) داده و ستاده سه عنصر اعتقادات، ارزش‌ها و رفتارهای انسان مورد مطالعه قرار می‌گیرد، متوجه می‌شویم، که هم از رهگذر تغییر باورها، رفتار انسان‌ها تغییر می‌کند و هم با پذیرش رفتارهای جدید از محیط پیرامونی، بتدریج و به آرامی نوع باورهای انسان‌ها تغییر پیدا می‌نماید.
    با درک و پذیرش این مقدمه، متوجه می‌شویم که تغییرات فرهنگی در یک جامعه، حاصل تغییرات فکری، ذهنی و رفتاری همه عناصر انسانی در یک جامعه و مبادلات فرهنگی، فکری و علمی، تکنولوژیکی با سایر جوامع است و حال اگر بهر دلیلی، وجود و تداوم باورهائی برای ادامه حیات هدفمند یک جامعه ضرورت داشته باشد، منطقاً باید همه عناصر انسانی یک جامعه در هر موقعیتی در حفظ و تداوم آن باورها حساس شوند.
2.       جمهوری اسلامی ایران، در حال تبدیل‌شدن به یک قدرت منطقه‌ای و یک رکن در معادلات جهانی است، شکل‌گیری این قدرت، قبل از آنکه متاثر از نفت، تکنولوژی، موقعیت جغرافیائی و مفاهیمی از این جنس باشد. متاثر از وجود مجموعه باورها، ارزش‌ها و رفتارهای خاصی است که خلاصه شده است از سه کلمه ترکیبی یعنی «اسلام ناب محمدی»، بنابراین هر ایرانی که از شکل‌گیری این قدرت یعنی اعتلای ایران اسلامی خوشحال می‌شود باید شناخت لازم و درک روشنی از چگونگی حفظ و تعمیق این مجموعه باورها، ارزش‌ها و رفتارها داشته باشد و خود در توسعه و تعمیق این مجموعه باورها، ارزش‌ها و رفتارها، نقش مثبت ایفا نماید.
3.       داده و ستاده‌ای که بین سه وجه کلی جامعه، یعنی اقتصاد، سیاست و فرهنگ وجود دارد، نشان می‌دهد، هر اقدام مثبت و یا منفی در فرهنگ، سیاست یا اقتصاد رخ دهد پس از اصلاح و یا تخریب آن بخش، بلافاصله یا بتدریج در ابعاد دیگر جامعه اثر می‌گذارد، همین داده و ستاده است که بعضی از شخصیت‌های سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی را قانع می‌سازد که در اظهارنظرهای خود به طرح مطالبی غلط یا ناقص بپردازند، برای مثال بگویند.
اگر مشکلات فرهنگی حل شود، مشکلات اقتصادی جامعه حل می‌شود.
یا ریشه همه مشکلات فرهنگی در گرو حل مسائل اقتصادی است.
یا همه مشکلات فرهنگی، اقتصادی ما در نارسائی‌های سیاسی جامعه ریشه دارد و اگر آنها حل شود مشکلات اقتصادی و فرهنگی حل می‌شود.
این گزاره‌های غلط و ناقص، حاصل توسعه‌نیافتگی اذهان در رابطه با نقش فرهنگ و از طرفی توسعه نامتوازن سه بعد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه است و «مهندسی فرهنگی جامعه» می‌تواند در اصلاح این‌گونه ذهنیت‌ها موثر باشد.
4.       وقتی با درکی علمی به مفهوم فرهنگ و تاثیر آن در عرصه اقتصادو سیاست می‌نگریم، متوجه می‌شویم که باورها و ارزش‌هائی که تا این مرحله، عامل اصلی و محوری برای ایجاد نظام قدرتمند اسلامی شده است و همچنان تولیدکننده امواج انقلاب اسلامی در سطح جهان است، هم با اقدامات از پیش‌طراحی شده سازمان‌های متعلق به استکبار جهانی مورد هدف قرار گرفته است که رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان تهاجم فرهنگی یاد می‌کند و هم با تاثیرگذاری، علوم ناقص و وابسته تولید شده در غرب، بویژه در حوزه علوم انسانی تضعیف می‌شود و هم از رهگذر توسعه نظام سرمایه‌داری لجام‌گسیخته حاکم بر جهان در قالب قانونمندی‌ها، و سازماندهی‌های جهانی مورد تهدید و تخریب قرار می‌گیرد و لازم است برای مواجه با این مجموعه عوامل مخرب، همواره فعالیت‌های متناسب طراحی و اجرا شود.
5.       از طرف دیگر اگر با احساس مسئولیت نسبت به تحولات فرهنگی جامعه اندیشه کنیم، آنگاه به نکته دردمندانه دیگری می‌رسیم و آن اینکه که ما با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‌گیری حاکمیت دینی، دچار یک غرور کاذب شده‌ایم و رفتارمان در حوزه مدیریت فعالیت‌های فرهنگی، حاکی از آن است که گویا با شکل‌گیری حاکمیت دینی، تضمینی بوجود آمده که همواره ملت ما با حفظ همین باورها، اعتقادات و ارزش‌ها به حیات خود ادامه خواهد داد.  یکی از  دلایل وجود این غرور کاذب، عدم شکل‌دهی سیستم‌های علمی برای سنجش و ارزیابی تغییرات در نظام باورها، ارزش‌ها، هنجارها و رفتارهای فرهنگی جامعه است و بسنده‌کردن به بعضی از شاخص‌های سیاسی، مثل حضور مردم در انتخابات‌ها، راهپیمائی‌ها یا توسعه بعضی از شعائر مذهبی در بین جوانان، گرچه همه اینها ارزشمند و افتخارآمیز است و در یک ارزیابی علمی می‌توان به عنوان بخشی از شاخص‌های نشان دهنده تحولات فرهنگی بدان استناد کرد، اما تغییرات چند بعدی و آرام عرصه فرهنگ از یکطرف، و انگیزه‌های متنوع و متفاوت از حضور مردم در انتخابات‌ها، راهپیمائی‌ها و تنوع نوع تلقی‌ها از باورهای دینی و مباحثی از این نوع، می‌تواند ما را از مدیریت آگاهانه بر شاخص‌های سازنده‌ای که برای ساخت تمدن اسلامی و شکل‌گیری جامعه ای با مختصاتی که در سند چشم انداز نوشته شده است غافل سازد.
6.       علاوه بر استمرار کم توجهی به کلیت موضوع مدیریت بر تحولات فرهنگی جامعه، از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در کنار ده‌ها اثر مثبتی که در نفس مردم سالاری وجود دارد این  ضرر برای فرهنگ جامعه حاصل شده است که صاحب‌منصبان در عرصه اقتصاد و سیاست برای جلب آراء مردم، تاکید خود را بر تامین نیازهای اولیه انسان‌ها گذاشته و می‌گذارند و اگر هم در شعارهای ابتدائی خود، اشاره‌ای به شاخص‌های فرهنگی جامعه دارند بعد از استقرار، بدلیل عدم بازدهی سرمایه‌گذاری وقتی، اعتباری و مالی در این عرصه، در زمان حاکمیت جریان سیاسی مربوطه، بتدریج پی‌گیری شعارها، مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته است و این موضوع در همه دولت‌های بعد از انقلاب، قابل رویت و با تفاوت‌هائی مشترک می‌باشد. گرچه امید است در دولت جدید این رویه تغییر کند.
با شناخت چنین مواردی و با درک حساسیت تحولات فرهنگی برای حفظ انسجام درونی جامعه است که می‌تواند اهمیت و ضرورت تحول همه جانبه در شیوه مدیریت فرهنگی جامعه روشن گردد و گام اول آن این است که به مدد فرهنگ‌سازی برای مفهومی تحت عنوان «مهندسی فرهنگی» برای همه مدیران و افراد ذینفوذ جامعه در تمامی عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، قضائی، پزشکی، انتظامی .... این باور ایجاد شود که ایجاد تغییرات آگاهانه و مستمر در فرهنگ جامعه، در گرو اصلاح کارکرد فرهنگی همه بخش‌های کشور است تا ضمن پی‌گیری تحقق اهداف سازمانی خویش، داده و ستاده خود را با فرهنگ بهبود بخشند. به عبارتی ملموس‌تر، برخورد متعهدانه پزشک با کارمند بیمار است که باور بر خدمتگزاری به مردم را در کارمند تقویت می‌کند و این تلاش دلسوزانه کارمند است که فروشنده سر محل را به مراعات انصاف تشویق می‌نماید و این نظام پرداخت مالیات اصلاح شده است که راستگوئی را در جامعه توسعه می‌دهد و این دلسوزی استاد است که دانشجو را برای خدمت بیشتر به مطالعه و تحقیق وا می‌دارد و این همه است که شیرینی حکومت دینی را برای نسل جدید معنا می‌بخشد.
روشن است که آغاز چنین تحولی در جامعه باید از سوی مدیران و کارگزاران ارشد نظام در همه سازمان‌های وابسته به نظام آغاز گردد و تغییرات در رفتارها، همراه شود با تعمیق شناخت و اصلاح زیربنائی تاثیرات فرهنگی نظام‌های جزئی درون این سازمان‌ها، و این امکان‌پذیر نیست مگر به مدد فهمی متفاوت از گذشته در رابطه با «فرهنگ» و «فرهنگ‌سازی» در بین نخبگان عرصه‌های مختلف اقتصاد، سیاست و فرهنگ، و با این تلقی از «مهندسی فرهنگی» است که «مهندسی فرهنگ» معنا پیدا می‌کند و به منزله احیاء نوع متفاوتی از مدیریت جامع نظام کشور می‌باشد که براساس آن پی‌گیری اهداف فرهنگی جامعه از حاشیه به متن آورده شده و در انتخاب هر راهبرد، خط‌مشی، طرح، برنامه و اجرا برای هر فعالیتی در هر زمینه‌ای از اقتصاد، صنعت، کشاورزی، قضاوت و غیرو کارکرد فرهنگی آن را مورد مطالعه قرار می‌دهد، که البته اگر این جریان آغاز شود در آغازین حرکت‌های خود با کمبود کارشناس و صاحب‌نظر و نبود زیرساخت های علمی و فکری روبرو می‌شویم، چرا که اینها مباحث خاص جامعه دینی ماست و می بایست از صبح پیروزی انقلاب بدان می‌پرداختیم اما غافل شدیم.
پیش‌نیاز چنین تحولی در مدیریت فرهنگ این است که در اولین گام برای تدوین طرح «مهندسی فرهنگ» دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، متناسب با ماهیت فرهنگ‌سازی و با بهره‌گیری از همه امکانات رسانه‌ای کشور،‌ برخلاف رویه‌های معمول گذشته، این‌بار به جای دعوت محدود از نخبگان عرصه فرهنگ، همه نخبگان عرصه‌های مختلف را به تفکر و اندیشه پیرامون کارکرد فرهنگی حوزه تخصصی خویش دعوت کند و از آنها بخواهد مقاله‌ای در باب داده و ستاده اقتصاد با فرهنگ، سیاست با فرهنگ، قضاوت با فرهنگ، نظام بهداشت و درمان با فرهنگ، .... بنویسند تا در عمل این باور بوجود آید که فرهنگ را همگان می‌سازند و نهضتی در ایجاد تعامل و توازن در توسعه همه‌جانبه کشور آغاز شود و سیاست‌زدگی‌های اقتصادآلود سال‌های اخیر در راستای تحقق سند چشم‌انداز تعدیل گردد.

از دکتر حسن بنیانیان