سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

فلسفه وجودی پیوست فرهنگی   (دکتر حسن بنیانیان )

برای شناخت کارکرد پیوست فرهنگی، می‌توان با بهره‌گیری از نظرات جامعه‌شناسانی چون پارسونز فعالیت‌ها و ارتباطات موجود در جامعه را به چهار گروه کلی تقسیم نمود.

گروه اول: فعالیت‌ها و ارتباطاتی است که به منظور تولید، توزیع و مصرف کالا و خدماتی که برای رفع نیازهای جسمی و مادی افراد جامعه شکل می‌گیرد، که این مجموعه در قالب «نظام اقتصادی» طبقه‌بندی می‌شود.

گروه دوم: فعالیت‌ها و ارتباطاتی است که برای شکل‌دهی و ساماندهی نظام قدرت برای اداره امور جامعه صورت می‌گیرد، که این مجموعه را به عنوان «نظام سیاسی» جامعه تعریف می‌کنیم.

گروه سوم: تامین کالا و خدماتی است که در کنار نیازهای مادی که افراد در پی آن خواهند بود برای اداره مطلوب یک جامعه به عنوان کالای عمومی مطرح می‌شود، که شامل تأمین امنیت داخلی، دفاع از مرزها، سامان‌دهی و رفع اختلافات حقوقی افراد جامعه، تأمین بهداشت و حفظ محیط زیست و مسائلی از این قبیل می‌شود که این دسته از فعالیت‌ها را در قالب «نظام اجتماعی» یا امور عمومی، طبقه‌بندی می‌کنند.

گروه چهارم: فعالیت‌ها و ارتباطاتی ا‌ست که در جامعه صورت می‌گیرد تا نیازهای متعالی بعد انسانی افراد جامعه را تامین کند و به زندگی فردی و اجتماعی بشر روح و معنا ببخشد، این فعالیت‌ها و ارتباطات برخلاف فعالیت‌ها و ارتباطات سه گروه دیگر که بسیار ملموس بوده و قابل شاخص‌گذاری، ارزیابی و شناسائی و در نتیجه قابل سیاست‌گذاری و مدیریت هستند، چون با نظام اعتقادات، باورها و گرایشات درونی افراد جامعه سروکار دارد، فرایندی پیچیده و نحوه اعمال مدیریت بر آنها بسیار متفاوت و نسبی بوده و با سازوکارهای متفاوتی صورت می‌پذیرد.

 

 ################################

سید امیر حسین  مدنی

مجموعه فعالیت‌ها و ارتباطاتی که در این عرصه صورت می‌گیرد تا با حفظ و تقویت اعتقادات و باورهای عمیق یک جامعه ارزش‌های برآمده از آن را در روابط جامعه گسترش دهند و از این طریق نظم و انظباطی هدفمند را در مجموعه رفتارهای افراد یک جامعه سامان دهند تحت عنوان «نظام فرهنگی» نام می‌برند.

حال اگر به دو خصوصیت مهم افراد در تعاملات اجتماعی شامل:

1.        تأثیر اعتقادات و گرایشات درونی افراد بر همه تصمیمات و رفتارهای روزمره آنها در همه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی

2.        تأثیرپذیری افراد از محیط اجتماعی و فعالیت‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی که در جامعه صورت می‌گیرد توجه کنیم.

این نکته را قابل قبول می‌سازد که بین این چهار گروه از فعالیت‌ها، داده و ستاده‌ای مستمر وجود دارد و شناخت آنها، مقدمه درک فلسفه وجودی «پیوست فرهنگی» و چگونگی ساماندهی آن است (نمودار زیر این ارتباطات را نشان می‌دهد)

با این مقدمه، می‌توان این موضوع را توضیح داد که اگر فرض کنیم حکومت‌ها، هیچ مداخله آگاهانه‌ای و سازمان‌یافته‌ای را در شکل‌گیری اعتقادات و ارزش‌های خاصی نداشته باشند و جامعه بصورت بسته‌ای اداره شود در یک روند زمانی بلندمدت، می‌توان پذیرفت که اعتقادات و گرایشات فرهنگی یک جامعه، برآیند حضور نوع باورها و اعتقادات و گرایشات برجستگان و نخبگانی است که در بخش‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی فعال بوده و پیشتازی آنها زمینه‌ساز تسلط نوع اعتقادات، ارزش‌ها و رفتارهای آنها در جامعه می‌گردد، نمونه این تغییرات و تحولات را در تاریخ بسیاری از کشورها می‌توان شناسائی نمود، مانند اینکه مسلمان ‌شدن بعضی از جوامع، بواسطه مهاجرت تجار متدین از سرزمین‌های اسلامی به آن کشورها، یا اشاعه یک مذهب خاص را در توده‌های مردم، بواسطه اعتقادات پادشاهان قدرتمند و در عین حال محبوب در مقطعی از زمان شاهد بوده‌ایم.

اما با توسعه و گسترش ارتباطات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بین جوامع بشری، سرعت تغییرات فرهنگی و همچنین مراکز و تحولات موثر بر تغییرات فرهنگی جوامع، لحظه به لحظه رو به افزایش است و دیگر این نخبگان جامعه خودی نیستند که تحولات درونی را هدایت می‌کنند، بلکه ترکیبی گسترده و پیچیده، آشکار و پنهان از مجموعة از این عوامل است که منشاء تغییرات فرهنگی می‌شود.

 می‌توان در یک تقسیم‌بندی کلی به شرح زیر به نتایج اصلی توسعه ارتباطات اشاره نمود: 

بدین‌ترتیب با صرف وجود اعتقادات و باورهای خاص در مدیریت ارشد یک جامعه، نمی‌توان انتظار داشت جامعه تحت تاثیر آنها، این اعتقادات و باورهای را پذیرا باشد، بلکه باید با بهره‌گیری از ابزارها و روش‌های نوین علمی بر بخش اعظم مراکز تأثیرگذار بر فرهنگ جامعه اشراف پیدا کرد و متناسب با پیچیدگی و ماهیت فرهنگ برای اصلاح و هدایت آنها، در راستای اعتقادات و ارزش‌های مورد نظر اعمال مدیریت نمود.

 

نقاط تأثیرگذار در فرهنگ جوامع

نقاط تأثیرگذار را در اولین طبقه‌بندی می‌توان بدو طیف کلی، نقاط تأثیرگذار داخلی و خارجی تقسیم‌بندی نمود.

نقاط تأثیرگذار داخلی را نیز می‌توان به دو گروه فعالیت‌های آگاهانه برای حفظ و تقویت فرهنگ اصیل موردنظر و تأثیرات فرهنگی حاصل از فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که بصورت ناخودآگاه اتفاق می‌افتد تقسیم کرد.

همانطور که نقاط تاثیرگذار خارجی را می‌توان به فعالیت‌ آگاهانه خارج از مرزها برای ایجاد تغییر در نظام اعتقادات و باورهای جامعه و تاثیرات غیرمستقیم فرهنگی حاصل از ورود علوم، فن‌آوری‌های جدید، روش‌ها و الگوگیریهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تقسیم کرد. 

این مسئله قابل اثبات است که هرچقدر جوامع به سمت توسعه و مدرن شدن به پیش‌ می‌روند، تأثیرات فرهنگی حاصل از فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی رو به افزایش است[1] و حتی بسیاری از فعالیت‌های مستقیمی که به عنوان فعالیت‌های فرهنگی قلمداد می‌شود در خدمت تولید نیازهای جدید در عرصه اقتصاد یا زمینه‌سازی برای تحقق سیاست‌های اجتماعی خاص و یا تغییر و تحولات سیاسی جامعه است و مجموعه فعالیت‌های اصیلی که بواقع برای حفظ و تقویت اعتقادات و باورهای اصیل یک جامعه صورت می‌گیرد، بخش محدود و ناچیزی است، ضمن آنکه بواسطه عدم رشد روش‌ها و تاخیر در بهره‌گیری از علوم و فن‌آوری‌های جدید در فعالیت‌های تبلیغی و فرهنگی، روند نفوذ آنها بسیار کند می‌باشد با این توضیحات،‌ آنچه را به عنوان فلسفه وجودی پیش‌بینی «پیوست فرهنگی» برای طرح‌ها و پروژه‌های جامعه می‌توان ذکر کرد عبارت است از:

تلاش آگاهانه و از پیش‌طراحی شده برای جلوگیری از آثار مخرب فرهنگی بهره‌گیری از علوم، فن‌آوری‌ها، روش‌ها و الگوهای وارداتی و همچنین اصلاح کارکردهای فرهنگی فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داخلی است.

تا از این رهگذر، بتوان تاثیرات غیرمستقیم فرهنگی و تاثیرات ناخودآگاه الگوگیری‌ها و بی‌توجهی‌های داخلی را در عرصه تصمیمات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روزافزون را، به حداقل رساند.

                                                                                 





      

 

تهاجم فرهنگی بر خلاف ظاهر ساده آن ، مفهومی عمیق و پیچیده دارد و هدف نهایی آن از بین بردن خلوص یک آیین وتمدن و وارد کردن عناصر بیگانه و انحراف آن است .
تهاجم فرهنگی پدیده ای برنامه ریزی شده محسوب می شود که متأسفانه برخی آن را توهم می پندارند و شاید عدم آگاهی از جریانات مرموز تأثیر گذار در تهاجم یا ساده انگاری ، منشأ این تصور باشد .
تهاجم فرهنگی بنا به نگرش عمیق و فرمایش دقیق مقام معظم رهبری حضرت آیت ا.. خامنه ای تهاجم فرهنگی نیست بلکه شبیخون فرهنگی است که دشمن به رهبری آمریکا سعی می کند با استفاده از آن از مردم و انقلاب اسلامی ایران سلب ماهیت کرده و مردم را از ارزشهای والای اسلامی ، انقلاب اسلامی و فرهنگ اسلامی ? دور سازد و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران
را به زانو در آورد .

1- مفهوم تبادل فرهنگی
هیچ ملتی از فراگیری و استفاده از معارف سایر ملت ها و ملیت ها در تمام زمینه ها از جمله فرهنگ و مسائلی که عنوان فرهنگ به آن اطلاق می شود بی نیاز نیست و به همین وسیله تبادل فرهنگی ، امری لازم و ضروری به شمار می رود .
در طول تاریخ ملت ها در ارتباطات خود یا یکدیگر ، آداب ، چگونگی زندگی ، خلقیات ، علم و فن ، چگونگی لباس پوشیدن ، زبان ، آداب معاشرت ، معارف دین و ? را از یکدیگر فرا گرفته اند .
این نحوه ارتباطی و تبادلی که تبادل فرهنگی نام دارد ، مهم ترین نوع ارتباط ملت ها در طول تاریخ تشکیل داده که گاه از تبادل اقتصادی نیز مهم تر بوده است .
ملت ایران در طول تاریخ از ملت های دیگر چیزهای بسیار آموخته است و به همین ترتیب فرهنگ بومی خود را نیز در کنار یادگیری از دیگران ، به آنها آموخته است .
این امر برای ماندن معارف و حیات فرهنگی در سرتاسر جهان روندی ضروری و مستمر محسوب می شود . به طور مثال تحت کوشش برخور داری از وجدان کار ، علاقه مندی و اشتیاق به کار ، وقت شناسی نظم و ترتیب ، ادب و احترام به خصوصیاتی است که ملت ها بدان علاقمند بوده ، و در صدد آموختن یا آموزش آن بر آیند .

2- مفهوم تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی عبارت است از هجوم یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی به بنیادهای فرهنگی یک ملت به منظور بی هویت کردن و سپس اسیر کردن آن
ملت و اجرای مقاصد خام و مورد نظر خویش از طریق یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده در محیط هایی که یک فرهنگ ملی و مدافع حیثیت خود وجود دارد .‌اولین هدف تهاجم فرهنگی ، از میان بردن یا تضعیف فرهنگی بومی و سپس جانگزینی آن با فرهنگ وارداتی مورد نظر است .
بررسی تاریخی نشان می دهد که استعمار گران قبل از ورود سیاستمداران ، سربازان ونظامیان خود در آسیا ، آمریکای لاتین و آفریقا ، ابتدا میسیون های مسیحی و هیأت های تبشیری مسیحی ، که وظیفه شان تبلیغ مسیحیت بود ، را وادار می کردند و پس از مسیحی ساختن افراد ، طناب استعماری را به گردن آنها انداخته وبا دور کردن آنها از فرهنگ ملی وبومی ،آنها را از خانه و کاشانه آواره می نمودند .
از طرف دیگر در تهاجم فرهنگی ، استعمار گران خصوصیات خوب و پسندیده ،خود را به سایر کشورها و ملت ها صادر نمی کنند ، بلکه به صدور خصوصیاتی می پردازند که با ایجاد غفلت در آنها از طریق دور شدن از فرهنگ ملی و بومی ، زمینه غارت و چپاول منابع این کشور ها را فراهم آورند . تاریخ ایران خود گواه این مدعاست .
هنگامیکه اروپایی ها تهاجم فرهنگی را به کشور ما آغاز کردند ، صفات و روحیات پسندیده آنها چون وقت شناسی ، شجاعت ، خطر کردن ، کاوش و کنجکاوی در مسائل و موضوعات علمی ، نظم و دقت و ? به کشور ما وارد نشد ، بلکه تنها بی بند و باری اخلاقی و جنسی را وارد کشور ما کردند تا از طریق آنها به چپاول و غارت منابع فراوان ایران بپردازند .

3- ویژگیها و تفاوتهای تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی
برخی از ویژگی ها و تفاوت های تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی به قرار زیر است :
1- در تبادل فرهنگی ، هدف بارور کردن و کامل کردن فرهنگ ملی و بومی است ، ولی در تهاجم فرهنگی ، هدف متفرق کردن ، ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی می باشد .
2- در تبادل فرهنگی ، ملت گیرنده _ فرهنگ ، امور مطبوع ، دلنشین ، خوب و مورد علاقه را می گیرد ، ولی در تهاجم فرهنگی ، دشمن نقطه ای از فرهنگ خود را به ملت مقابل و گیرنده می دهد که از طریق آن به هدف خود دست یابد .
3- تبادل فرهنگی دو طرفه و با علاقمندی است ، در حالی که تهاجم فرهنگی از طرف دشمن انجام می شود تا فرهنگ مقابل را ریشه کن کند .
4- تبادل فرهنگی در هنگام قوت و توانایی یک ملت ، ولی تهاجم فرهنگی در روزگار ضعف یک ملت صورت می گیرد .
5- تبادل فرهنگی در کمال اختیار صورت می گیرد ، در حالی که تهاجم فرهنگی با زور گویی همراه است .
6- تبادل فرهنگی در فضای صفا و صدق و دوستی است ، ولی تهاجم فرهنگی در فضای ریا و کینه توزی ودشمنی است .
7- تهاجم فرهنگی ، همانند تبادل فرهنگی ، یک کار آرام و بی سر و صدا است . به عبارت دیگر ، کار فرهنگی اعم از تبادل فرهنگی یا تهاجم فرهنگی کاری بی سر و صدا بوده و نیازی به هوشیاری جدی دارد.
4- ریشه های تاریخی تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی غربی علیه ملت و کشور ایران به طور مشخص از دوران رضا خان آغاز شد . البته قبل از آن مقدمات تهاجم فراهم شده و در کنار کارهای فراوان ، روشنفکران وابسته را به داخل کشور گسیل کرده بودند ، زمانی که غرب مسلط و پیشرفته در علم و تکنولوژی می خواست پایگاه نفوذ و سلطه خود را در ایران مستحکم نماید ، ابتدا از طریق روشنفکری و عناصر خود فروخته وارد شده و اقدام کرد .
جریان روشنفکری در ایران از دوره قاجاریه به بعد ، بیمار و وابسته متولد شد . متأسفانه معدود روشنفکران سالم و خالص میان روشنفکران وابسته فرصت ظهور و بروز نیافته و در میان آنها گم شدند . این جریان از ابتدا وابسته بود تا زمان رضاخان پهلوی ، جریان روشنفکری در کشور ما جایگاه و پایگاه خود را کسب نکرده و نتوانست تأثیر عمده ای در کشور بگذارد .
رضاخان پس از رسیدن به قدرت ، بزرگ ترین قدم را یه نفع فرهنگ غرب و در حقیقت سلطه غرب و استعمار انگلیس در ایران برداشت ، وی به دستور اربابان خود با اقداماتی از قبیل عوض کردن لباس مردم کشور ، کشف حجاب ، ممنوعیت دین و شعائر دینی و عزاداری و تعییر سنت های مردمی بومی ، بزرگترین خیانت را به کشور و مردم ایران و مهمترین خدمت را به کشور های غربی و در رأس آنها انگلستان انجام داد و به چهره محبوب غرب البته نه محبوب آحاد مردم و افکار عمومی ، بلکه محبوب سلطه گران و سیاستمداران غربی ? تبدیل شد .
بدین ترتیب تهاجم فرهنگی غرب علیه اسلام و ملت ایران از زمان رضاخان به صورت جدی آغاز شده شکل های گوناگونی را یافته و تجزیه کرد . این تهاجم در دوران محمد رضا خان به خصوص در 20 سال آخر حکومت وی شکل خطرناک تری پیدا کرد .

شیوه های تهاجم فرهنگی
دشمنان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و در رأس آنها آمریکا در راستای تهاجم فرهنگی در خلال سال های اخیر شیوه های مختلفی را به کار گرفته اند که برخی از این روش ها به قرار ذیل است :
1- اتهام ضدیت نظام جمهوری اسلامی ایران با آزادی ، این اتهام در حالی صورت می گیرد که به جرأت می توان ادعا کرد که ایران اسلامی یکی از کشورهایی است که آزادی در چهار چوب موازین اسلامی در انواع مختلف آزادی بیان عقیده و ? وجود دارد .
2- سست کردن پایه های ایمان جوانان نسبت به موضوعات دینی ، اعتقادی و مذهبی است
3- سوق دادن جوانان به سمت فساد و ابتذال ، شهوترانی ، میگساری ، استعمال مواد مخدر و.. روش هایی است که دشمن در این راستا به کار گرفته و از آنها استفاده می کند .
4- تحقیر و منزوی کردن جریان ادب ، هنر و فرهنگ اسلامی و انقلابی .
5- بی اعتنایی به آثار و فرآورده های هنری .
6- دفاع دروغین از حقوق بشر و اتهام نقض حقوق بشر به ایران .
7- عدم توجه لازم به ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی در بخش های فرهنگی .
8- راه انداختن رادیوها ، توزیع فیلمهای ویدیویی و تجهیزات ماهواره ای ارزان و به راه انداختن سایتهای کامپیوتری مبتذل و سوء استفاده از تکنولوژی پیشرفته ارتباطات از روشهای مؤثر تهاجم فرهنگی است .

روشهای مقابله با تهاجم فرهنگی
1- اصلاح و تجدید نظر در ساختار نظام فرهنگی .
2- اصلاح و تجدید نظر در ساختار نظام آموزشی .
3- توجه به اسلام به عنوان دین حیاتبخش و انسان ساز .
4- توجه به ارزش های انقلاب اسلامی .
5- گرامی داشتن و حمایت از عناصر مؤمن خودی .
6- نظارت قانونمند به محصولات فرهنگی .
7- اهتمام جدی به اجرای سیاست های فرهنگی ، مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی .
8- تکیه بر فرهنگ بومی در ایران .
9- افزایش بینش و آگاهی مردم و آشنا ساختن آنها با فرهنگ غنی و میراث مفاخر فرهنگی اسلامی ایران .
01- فراهم ساختن زمینه رشد استعدادها و ظرفیت های جوانان و پرورش آنها و حمایت از نیروهای خلاق ، و متعهد در زمینه های فرهنگی و هنری .
11- برنامه ریزی برای استفاده بهینه نوجوانان و جوانان از اوقات فراغت .
21- بسط و گسترش کانون ها و مؤسسات فرهنگی ، هنری و ورزشی .
31- استفاده از تکنولوژیهای پیشرفتة ارتباطی و تبلیغی در معرض فرهنگ اسلامی .
41- طراحی دو نظام مطبوعاتی و رسانه ای مستقل با فرهنگ دینی و ملی .

بر گرفته شده از  حسن فروتن
رئیس دفتر فرهنگ اسلامی                               

       شهناز سراج ارشد مدیریت امور فرهنگی





      

 

     

                  



یکی از مهم‌‌ترین مقولات در جامعه اطلاعاتی، مسئله دولت الکترونیک است. دولت الکترونیک به معنای فراهم کردن شرایطی است که دولت‌ها بتوانند خدمات خود را به صورت شبانه روزی و در تمام ایام هفته به شهروندان ارائه کنند.
این امر در سال‌های اخیر به طور جدی در دستور کار دولت‌ها قرار گرفته است و دولتمردان هوشمند نیروهای خود را در راه تحقق چنین شرایطی بسیج کرده‌اند و درصدد برآمده‌اند که فرآیندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را با کمک فناوری نوین ارتباطات و اطلاعات اصلاح کرده و از این طریق به شیوه کارآمدتری به ارائه خدمات به شهروندان بپردازند.
در حقیقت، به کارگیری و گسترش دولت الکترونیک غالبا در جهت انجام تغییرات در فرآیندهای دولتی نظیر تمرکززدایی، بهبود کارایی و اثربخشی است.
اصولا تعریف واحدی در باره دولت الکترونیک وجود ندارد و این مسئله ناشی از ماهیت پویا و متغیر فناوری است.
امروزه به استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات به منظور بهبود کارایی و اثربخشی، شفافیت اطلاعات و مقایسه پذیری مبادلات اطلاعاتی و پولی در درون دولت، بین دولت و سازمان‌های تابعه آن، بین دولت و شهروندان و بین دولت و بخش خصوصی دولت الکترونیک اطلاق می‌شود.

ما کجاییم؟
دولت الکترونیک در ایران با وجود آن که هنوز متولی مستقلی ندارد، اما در بعضی حوزه‌ها فعال است. قریب به 1000 سایت دولتی ایران با وجود همه کاستی‌ها و نقص‌هایی که در اطلاع‌رسانی دیجیتالی رسمی در وب وجود دارد، بخشی از روابط عمومی دیجیتالی کشور را به دوش می کشند.
دفاتر دولت الکترونیک که در استان‌های مختلف کشور راه‌اندازی شده است، خدمات مختلف انتظامی و ثبتی را انجام می‌دهند و این خود یک گام به جلو در ارائه خدمات به شهروندان الکترونیکی ایران است.
اعطای ده‌ها میلیارد تومان تسهیلات از طریق طرح تکفا به بخش خصوصی در جهت تقویت زیربنای اقتصادی و علمی بخش خصوصی در حوزه‌ای تی، خود تاثیر غیرمستقیمی در گسترش دولت الکترونیک در ایران دارد.
با این وجود، دولت الکترونیک ما با رویه‌هایی که در کشورهای غربی حاکم است، از عقب ماندگی ساختاری و اجرایی رنج می برد که قطعا عزم ملی و ایجاد طرح جامع در این راستا، می تواند در چشم‌انداز بیست ساله کشور، مشکل‌گشای بسیاری از موانع پیش روی باشد.

خلق دولت الکترونیک
یکی از مهم‌ترین فرصت‌هایی که فناوری‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی را پیش روی ما قرار می‌دهند، امکان استفاده از این فناوری برای مهندسی مجدد معماری دولت و قابل دسترس‌تر، کارآمدتر و پاسخگوتر ساختن آن است.
استفاده از این نوآوری‌ها در فرآیند اداره امور جامعه، موجب پدیدار شدن واقعیتی به نام دولت الکترونیک شده است.
امروزه عوامل مختلفی دست در دست یکدیگر داده‌اند تا دولت‌ها را وادار به تجربه شکل جدیدی از اداره جامعه بکنند.
انتظارات افراد در مورد خدمات و محصولات و نیز نحوه و کیفیت ارائه آن به طور روزافزون در حال تغییر است و دولت نیز باید پاسخگوی این نیازها و انتظارات باشد. آنان خواهان این هستند که ساعات کار موسسات دولتی افزایش یابد و هر زمان که خواستند بتوانند کارهای خود را انجام دهند، در صف‌ها معطل نشوند، خدمات باکیفیت تری دریافت کنند، خدمات و محصولات ارزان تری به دستشان برسد و مواردی از این دست که پاسخگو‌ترین شکل دولت برای این انتظارات در حال حاضر دولت الکترونیک است.
دولت‌ها همچنین برای جذب سرمایه، کارگران ماهر، گردشگران و سایر موارد با یکدیگر در رقابت هستند و بدین منظور به امکانات جدیدی نیاز دارند که دولت الکترونیک این امکانات را فراهم می‌کند.
دولت الکترونیک برای کیفیت خدمات رسانی به شهروندان، فرصت‌های خوب زیادی را ایجاد می‌کند. شهروندان قادرند به جای چند روز یا چند هفته ظرف چند دقیقه یا چند ساعت اطلاعات یا خدمات مورد نظر خود را دریافت کنند.
شهروندان، شرکت‌ها و سازمان‌های وابسته به دولت می توانند بدون استخدام وکلای دادگستری و حسابداران گزارش‌های خواسته شده را دریافت کنند.
کارمندان دولت می توانند به سادگی و به صورت کارآمد مانند کارکنان دنیای تجارت امور خود را انجام دهند.
یک استراتژی موثر در زمینه استقرار دولت الکترونیک به بهبودهای قابل ملاحظه‌ای از قبیل موارد ذیل در دولت منجر خواهد شد؛
تسهیل خدمت رسانی به شهروندان
حذف رده‌هایی از مدیریت دولتی (کوچک سازی اندازه دولت)
تسهیل اخذ اطلاعات و خدمات توسط شهروندان و شرکت‌ها و همچنین سازمان‌های وابسته به دولت
تسهیل فرآیندهای کاری سازمان‌ها و کاهش هزینه‌ها از طریق ادغام و حذف سیستم‌های اضافی و موازی
نمادهای مورد استفاده در دولت الکترونیک
نمادهای دولت الکترونیک نشان دهنده این است که یک دولت الکترونیک می تواند بخش‌ها و افراد را با یکدیگر مرتبط سازد
G2C GOVERNMENT TO CITIZEN (تعامل میان دولت و شهروندان): مهم‌ترین و گسترده ‌ترین نوع کاربرد دولت الکترونیک، رابطه دولت با شهروندان و بالعکس است. این رابطه شامل اخذ اطلاعات از سوی شهروندان از سازمان‌های دولتی و ارائه خدماتی از سوی دولت به شهروندان به شیوه الکترونیک است G2G GOVERNMENT TO GOVERNMENT (تعامل میان سازمان‌های دولتی): در این نوع رابطه، سازمان‌هایی که در زمینه‌های مختلف به اطلاعات نیاز دارند، می‌توانند از طریق شبکه‌های موجود به این اطلاعات دسترسی یافته و خدمات خود را سریع تر به شهروندان ارائه کنند.
BUSINESS G2B GOVERNMENT TO (تعامل میان سازمان‌های دولتی و بخش خصوصی): این نوع رابطه، اولین رابطه‌ای بود که توسعه پیدا کرد که در این راستا پرداخت مالیات، اخذ آمار و اطلاعات ، ارائه تسهیلات و نحوه اخذ مجوزهای مختلف محتوای این نوع تعامل را شکل می‌دهد.
G2E GOVERNMENT TO EMPLOYEES ( تعامل میان دولت و کارمندان دولت): اطلاعات پرسنلی کارکنان، دریافت خدمات پرسنلی و سایر اطلاعات قابل مبادله میان سازمان‌های دولتی و کارکنان دولت در این چارچوب قرار می گیرند.
این چهار نوع کاربرد، ستون‌های اصلی دولت الکترونیک تلقی می‌شود و در واقع این ارتباطات است که روح دولت الکترونیک را تشکیل می‌دهد.

استراتژی استقرار دولت الکترونیک
اولین گام در تدوین استراتژی دولت الکترونیک تعریف آن است. بدین معنا که سیاستگذاران باید بدانند که دقیقا در پی دست یافتن به چه چیزی هستند. دولت الکترونیک ظرفیت‌های بالایی برای ایجاد ارتباطات الکترونیک بین دولت و شهروندان، دولت با بخش خصوصی و اجزای مختلف درون دولت دارد. هر حکومتی با توجه به شرایط خاص خود می تواند در هنگام تدوین استراتژی دولت الکترونیک مورد نظر خود، قلمرو نفوذ و گسترش این پدیده را تعریف کند.
پس از این مرحله باید نسبت به تدوین استراتژی اقدام شود. این استراتژی از این لحاظ حائز اهمیت است که برنامه‌های عملی مهندسی مجدد فرآیندها و رویه‌ها را به گونه‌ای که در راستای دولت الکترونیک و حمایت کننده آن باشد، هدایت کرده و همچنین گام‌های اولیه حرکت را تعیین می سازد.
این استراتژی باید دربرگیرنده مراحل ذیل باشد؛
تعریف ساختار دولت الکترونیک و اجزا و عناصر کلیدی آن
تعیین مخاطبان و کاربران دولت الکترونیک
ترسیم چشم اندازی که به سادگی قابل درک باشد و دربرگیرنده نتایج مورد انتظار از دولت الکترونیک باشد
تعیین اهداف عملیاتی که قابل سنجش و قابل اندازه گیری باشند
تعیین خط مشی‌های لازم به منظور حمایت از تحقق مطلوب دولت الکترونیک تعریف شیوه‌ای که میزان آمادگی سازمانی برای استقرار دولت الکترونیک را تعیین کند
تعریف فرآیند و مراحل استقرار دولت الکترونیک

مفهوم حکومت‌داری خوب
سازمان‌ها و افراد مختلف براساس نوع نگرش و نگرانی‌های خود، تعاریف متعددی از حکومت‌داری خوب ارائه کرده‌اند که هر یک بیانگر بخشی از این مفهوم است.
قبل از بررسی تعاریف موجود در این زمینه شاید تعریف واژه حکومت‌داری ضروری باشد.
براساس تعریفی کلان، حکومت‌داری عبارت است از فرآیندی که به واسطه آن موسسات دولتی به اداره امور عمومی می پردازند، منابع عمومی را مدیریت کرده و از حقوق افراد جامعه حمایت می‌کنند (
www.unhchr.ch) و بنا به تعبیری دیگر حکومت‌داری عبارت است از شیوه به کارگیری قدرت در مدیریت توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور.
در تعریف اخیر حکومت‌داری مستقیما با مدیریت فرآیند توسعه پیوند می یابد و بخش عمومی و خصوصی را به طور توام دربر می گیرد.
برخی از صاحبنظران تعریف گسترده تری از حکومت‌داری ارائه کرده‌اند. به زعم آنان حکومت‌داری فرآیندی است که از طریق آن به طور جمعی مسائل مبتلا به جامعه را حل کرده و نیازهای جامعه را برطرف می‌کنیم.
طبق این دیدگاه، حکومت‌داری صرفا شامل دولت نمی‌شود بلکه بخش خصوصی و افراد و گروه‌های جامعه مدنی را نیز دربرمی گیرد و سیستم‌ها، رویه‌ها و فرآیندهایی که به نوعی در امر برنامه ریزی، مدیریت و تصمیم گیری دخیل هستند را نیز شامل می‌شود. (
www.unescap.org) با عنایت به تعاریف پیش گفته و درک عمومی از مفهوم حکومت‌داری، می توان گفت که حکومت‌داری خوب (GOOD GOVERNANCE)، برکیفیت و نحوه انجام وظیفه حکومت‌داری تاکید می‌کند.
براساس یکی از تعاریف ارائه شده، حکومت‌داری خوب عبارت است از انجام وظایف حکومت به شیوه‌ای عاری از فساد، تبعیض و در چارچوب قوانین موجود. در این تعریف، حکومت‌داری خوب به عنوان انجام وظایف حکومت به شیوه‌ای منصفانه مورد توجه قرار گرفته است.
با این دیدگاه و براساس تعاریف متعددی که از حکومت‌داری خوب ارائه شده است می توان گفت حکومت‌داری خوب عبارت است از؛ فرآیند تدوین و اجرای خط مشی‌های عمومی در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با مشارکت سازمان‌های جامعه مدنی و با رعایت اصول شفافیت، پاسخگویی و اثربخشی به گونه‌ای که ضمن برآوردن نیازهای اساسی جامعه، به تحقق عدالت، امنیت و توسعه پایدار منابع انسانی و محیط زیست منجر شود.

نتیجه گیری
ارتباط میان دولت الکترونیک و حکومت‌داری خوب به قدری نزدیک است که برخی صاحبنظران معتقدند که دولت الکترونیک اگر در نهایت به حکومت‌داری بهتر منجر نشود هرگز رسالت خود را به انجام نرسانیده است.
دولت الکترونیک شیوه‌ای است برای حصول اطمینان از اینکه همه شهروندان به گونه‌ای یکسان از فرصت مشارکت در تصمیماتی برخوردارند که به نوعی بر وضعیت و کیفیت زندگی آنها تاثیر می گذارد. این شکل جدید ازحکومت‌داری، شهروندان را از مصرف کنندگان منفعل خدمات دولتی به بازیگران فعال تبدیل می‌کند که می‌توانند در باره نوع خدماتی که به آن نیاز دارند اظهارنظر کنند.
دولت الکترونیک امکانات گسترده‌ای را برای عینیت یافتن آرمان‌های حکومت‌داری خوب فراهم می‌کند و با به کارگیری فناوری‌های جدید ارتباطی و اطلاعاتی به بهبود فرآیندهای ارائه خدمات در بخش عمومی، تسریع ارائه خدمات به شهروندان، پاسخگوترشدن ماموران دولتی، شفاف شدن اطلاعات، کاهش فاصله میان مردم و دولتمردان، مشارکت اثربخش تر شهروندان و اعضای جامعه مدنی در فرآیند تصمیم گیری عمومی، گسترش عدالت اجتماعی از طریق فرصت‌های برابر افراد برای دسترسی به اطلاعات و.... کمک شایانی می‌کند و حکومت‌ها چنانچه بخواهند در مسیر تحقق حکومت‌داری خوب حرکت کنند باید به ابزار نیرومندی همچون دولت الکترونیک مسلح باشند.

به نقل از سایت شبکه‌ی فناوری اطلاعات ایران





      

 

فرهنگ اسلامی و فرهنگ کشور را ـ که شورای عالی انقلاب فرهنگی هدف هایی را برای آن تعقیب می کند ـ به فرهنگ آموزشی و تحصیلی و کلاسی و مدرسی منحصر نکنیم؛ بلکه بخشی از این فرهنگ، فرهنگ عمومی است که نفس حضور وزارت ارشاد در این مجموعه و آشنایی ها و آگاهی هایی که اعضای این جلسه به اختلاف در مسایل گوناگون فرهنگی دارند، خود شاهد بر این است که به این بدنه و این قسمت هم اهتمام زیادی شده است. در مسأله فرهنگ عمومی، همین که مشاهده می کنیم در جامعه ما ـ مثلاً در پیچ و خم ادارات و دستگاه های دولتی و بخصوص در بعضی از ارگان ها که شکایت زیادی از آنها می شود ـ کارهای مردم روان انجام نمی گیرد و امروز و فردا می شود و دردمندانه و دلسوزانه با کار مردم برخورد نمی گردد، به خاطر یک نقص و بیماری فرهنگی است. یا اگر مشاهده می کنیم که افراد کارآمد فکری ما در دانشگاه ها و کارگاه ها و مراکز تحقیق، به نوآوری هایی که برای یک محقق، نان و آب و شهرتی ندارد، اما زحمت زیادی دارد، کمتر تن می دهند و به کارهای آسان تر و سهل تر تسلیم می شوند، یک بیماری فرهنگی است. ما چگونه می توانیم روح کار، جدیت در کار، وجدان کار، پی گیری کار و سلامت کار را در طرح های توسعه  اقتصادی خودمان در نظر بگیریم؛ بدون اینکه فرهنگ عمومی جامعه را بالا ببریم و فرهنگ کار و وجدان کار و معلومات مربوط به کار را به آنها تزریق کنیم؟ پس، می بینید که به فرهنگ برگشت. اگر ما روی فرهنگ عمومی کار نکنیم، در توسعه ی اقتصادی هم خواهیم ماند. این تازه در صورتی است که ما محور را توسعه ی اقتصادی بگیریم البته در جامعه اسلامی، محور این نیست؛ توسعه ی اقتصادی وسیله است. به هر حال، از هر طرف که حرکت می کنیم، می بینیم که به فرهنگ می رسیم و راه ها واقعاً به فرهنگ ختم می شود. برای فرهنگ باید کار کرد. فرهنگ عمومی یعنی همه آن چیزی که فرهنگ جامعه را تشکیل می دهد. ببینید ما یک جامعه ی بزرگی هستیم نزدیک به شصت میلیون آدم که از این شصت میلیون تعدادی در حال تربیتند، تعدادی از مرحله‏ رشد تربیتی گذشتند و وارد بازار زندگی شدند همه‏ اینها به طور مداوم احتیاج دارند به دمیدن فکر درست و فرهنگ درست و اخلاق درست

رهنمودهای مقام معظم رهبری در فرهنگ عمومی 23/10/82

مسأله‏ى فرهنگ به معناى خاص یعنى اخلاق، رفتار، فضائل، معنویات و عقاید در جامعه است که بایستى پیشرفت، پالایش و رشد پیدا کند؛ رشد فرهنگى و اخلاقى. ما واقعاً باید ببینیم که بر اثر تلاشهاى فرهنگى ما - چه در قوه‏ى مقننه، چه در قوه‏ى مجریه، چه در مجموعه‏ى شوراى عالى انقلاب فرهنگى - چه کارهایى انجام گرفته که براى نسل جوان راهِ روشن و زمینه‏ى رشد و تحرک را در زمینه‏ى اعتلاى فرهنگى به‏وجود آورده است؛ این را واقعاً باید سنجید و براساس آن پیش رفت.

ما نمى‏خواهیم با نگاه افراطى به مقوله‏ى فرهنگ نگاه کنیم؛ بایستى نگاه معقول اسلامى را ملاک قرار داد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطى که معارف و الگوهاى اسلامى به ما نشان مى‏دهد، تنظیم کرد. برخورد افراطى، از دو سو امکان‏پذیر است و تصور مى‏شود: یکى از این طرف که ما مقوله‏ى فرهنگ را مقوله‏یى غیرقابل اداره و غیرقابل مدیریت بدانیم؛ مقوله‏یى رها و خود رو که نباید سربه‏سرش گذاشت و وارد آن شد و با این منطق که با فرهنگ مردم نمى‏شود کارى کرد؛ نمى‏شود الگوهاى فرهنگى را به مردم داد؛ نمى‏شود مردم را در زمینه‏ى مسائل فرهنگى پیش برد، مقوله‏ى فرهنگ عمومى مردم و رشد فرهنگى آنها را رها کرد، که متأسفانه این تفکر در جاهایى هست و عده‏یى طرفدار رها کردن و بى‏اعتنایى و بى‏نظارتى در امر فرهنگ هستند. این تفکر، تفکر درستى نیست و افراطى است. در مقابل آن، تفکر افراطى دیگرى وجود دارد که آن سختگیرى خشن و نظارت کنترل‏آمیزِ بسیار دقیق - چه در زمینه‏ى فرهنگ عمومى، چه حتى در زمینه‏ى مسائل و اخلاق شخصى؛ قالب‏گیرى کردن و قالبها را تحمیل کردن - است. این تفکر هم به همان اندازه غلط است. نه مى‏شود فرهنگ را در جامعه رها کرد که هرچه پیش آمد، پیش بیاید، نه مى‏شود آن‏طور سختگیریهاى غلطى را که نه ممکن است و نه مفید، الگو قرار داد.

آنچه که در مقوله‏ى فرهنگ بر عهده‏ى حکومت است، عبارت است از نظارت هوشمندانه، متفکرانه، آگاهانه، مراقبت از هرز روىِ نیروها و هرزه‏رویىِ علف هرزه‏ها، هدایت جامعه به سمت درست، کمک به رشد و ترقى فرهنگى افراد جامعه؛ باید به این همه مجموعه‏ى انسان و بخصوص جوان که در جامعه هستند، کمک کرد تا بتوانند راه صحیح و رشد خود را پیش ببرند. ما نه معتقد به ولنگارى و رها سازى هستیم، که به هرج و مرج خواهد انجامید، نه معتقد به سختگیرى شدید؛ اما معتقد به نظارت، مدیریت، دقت در برنامه‏ریزى و شناخت درست از واقعیات هستیم.

امروز همان کسانى که ادعاى آزادى مى‏کنند و دم از لیبرال بودن مى‏زنند، پیچیده‏ترین و دقیق‏ترین و ظریفترین شیوه‏ى کنترل را بر روى فرهنگ کشورهاى خودشان، بلکه سراسر دنیا، اعمال مى‏کنند و سعى دارند که فرهنگ خود را به کشورهاى دیگر منتقل و تزریق کنند. در این فرهنگ تحمیلى و تزریقى اسم آزادى هست، ولى حقیقتِ آزادى نیست؛ آزادى تا آن‏جا هست که با منافع سرمایه‏دارها و کمپانیها و مجموعه‏هاى قدرتمند و ثروتمند و زرمند و زورمند جهانى اصطکاک پیدا نکند؛ اما این فرهنگ در قبال مسائل اخلاقى و فضیلت و... کاملاً آزاد است و در قبال تعدى و تجاوز به معنویت هم در آزادى مطلق است؛ لیکن حدود بسیار دقیق و سختگیرانه‏یى وجود دارد که به منافع قدرتهایى که منبع و منشأ این تزریق و تهاجم فرهنگى در جهان هستند، تعدى نشود.

در همین زمینه باید کجرویها و انحرافها دیده شود تا به نام آزادى دچار بى‏بندوبارى نشویم؛ چون آزادى مرز بسیار ظریف و دقیقى با بى‏بندوبارى دارد؛ باید مراقب بود که به عنوان و نام آزادى در گرداب بى‏بندوبارى نیفتیم؛ زیرا بى‏بندوبارى در نهایت منتهى خواهد شد به نفى آزادى و خودِ هرج و مرج، وجود استبداد، تحمیل و فشار را توجیه و زمینه را براى استبداد فراهم مى‏کند.

آزادى را باید در همان جمعهاى مناظره و مقابله و صحبت کردن و استدلال و منطق و... آورد؛ البته آزادى لازم است؛ اما حد آن هم باید مشخص باشد. همه مى‏توانند در محیطهاى علمى و تخصصى حرف بزنند. یکى بگوید، دیگرى جواب بدهد؛ یکى استدلال کند، یکى رد. این، باعث مى‏شود که رشد فکرى در این زمینه‏ها به‏وجود بیاید؛ در این شکى نیست؛ اما به هیچ‏وجه مصلحت نیست که انسان اجازه بدهد که در محیط جامعه بى‏بندوبارى و هرزگى و... رشد پیدا کند. در این زمینه همه‏ى دستگاه‏ها مخاطب ما هستند؛ این‏طور نیست که دستگاهى مورد خطاب باشد و دستگاه دیگرى نباشد؛ نه، بلکه همه‏ى کسانى که در همین زمینه‏ها مسؤولیت و حوزه‏ى نفوذ و حوزه‏ى تأثیرگذارى‏یى دارند، مخاطب این مطلب هستند.

در مقوله‏ى فرهنگ، رفتارِ حکومت باید دلسوزانه و مثل رفتار باغبان باشد. باغبان بهنگام نهال مى‏کارد، بهنگام آبیارى مى‏کند، بهنگام هرس مى‏کند، بهنگام سمپاشى مى‏کند و بهنگام هم میوه‏چینى. باید فضاى فرهنگى کشور را باغبانى کرد؛ یعنى مسؤولانه و با دقت این مقوله را دنبال کرد.





      

 

کارفرما: شورای عالی انقلاب فرهنگی

مجری: حجت الاسلام علیرضا پیروزمند

زمان ارائه طرح: سال 1384

واژه‌های کلیدی: فرهنگ، فرهنگ اسلامی، ارزش‌های اسلامی، چشم‌انداز فرهنگی، حوزه‌های علمیه

تعداد صفحات: 342 صفحه

هدف طرح:

هدف این تحقیق بررسی جایگاه مطلوب حوزه‌های علمیه در عرصه‌ی فرهنگ‌سازی در جامعه و نیز بررسی عملکرد مطلوب و مورد انتظار از حوزه‌های علمیه است


خلاصه‌ای از طرح:

تحقیق حاضر بر این استوار است که دین باید منشأ فرهنگ‌سازی قرار گیرد آن هم تمامی سطوح فرهنگ، اعم از فرهنگ عمومی، فرهنگ تخصصی و فرهنگ بنیادی.

بر اساس این فرضیه در عرصه‌ی فرهنگ‌سازی نه تنها به محوریت دین تاکید شده بلکه هر نوع تفکری که دین را مولود فرهنگ دانسته یا دین را در عرض فرهنگ تعریف نماید به چالش کشیده شده است.

در این تحقیق در ادامه تاکید شده است که حوزه‌های علمیه به عنوان مبلغان و مروجان اصلی دین در جامعه، متناسب با جایگاهی که دین در فرهنگ‌سازی فرد و جامعه دارد باید به ایفای نقش بپردازند و به مسوولیت خود نسبت به ارتقا و بالندگی فرهنگ جامعه مجدانه عمل نمایند. این امر مستلزم طراحی الگویی برای ارزیابی عملکرد فرهنگی حوزه است تا متناسب با آن بتوان چگونگی حضور حوزه‌های علمیه در سطوح مختلف فرهنگ‌سازی را تبیین نمود. فرضیه این پژوهش در طراحی چنین الگویی آن است که در دو بخش "الگوی ارزیابی عملکرد فرهنگی درونی حوزه" و "الگوی ارزیابی عملکرد بیرونی حوزه" می‌توان به طراحی معیاری برای تبیین وضعیت مطلوب و ارزیابی وضعیت فرهنگی موجود حوزه‌های علمیه پرداخت.

در الگوی درونی پیشنهاد بر این بوده است که حوزه‌های علمیه باید به ارائه برنامه، تنظیم سازمان، اقدام به اجرا و نظارت، نسبت به پژوهش، آموزش، تبلیغ در علوم توصیفی، علوم ارزشی و علوم رفتاری بپردازند.

در الگوی بیرونی نیز پیشنهاد آن است که حوزه‌های علمیه با ارائه نظام توصیف، نظام ارزش و نظام تکلیف، نسبت به مفاهیم بنیادی، مفاهیم تخصصی و مفاهیم عمومی برای جامعه‌سازی سارمان‌سازی و فردسازی می‌توانند به ایفای نقش بپردازند.

تحقیق حاضر در دو بخش ارائه شده است:

بخش اول به بررسی مناسبات دین و فرهنگ می‌پردازد؛ مطالب این بخش مبنای تئوریک ارتباط نقش و جایگاه حوزه‌های علمیه در فرهنگ‌سازی را مشخص می‌سازد. این بحث در چهار مرحله پی‌گیری شده است: در مرحله‌ی اول نظریه‌ی نوینی در باب دین‌شناسی مطرح گشته است. در مرحله‌ی دوم به تقویت نظریه‌ای در باب فرهنگ‌شناسی پرداخته شده است. در مرحله‌ی سوم بر اساس دو مرحله‌ی پیشین، نسبت دین و فرهنگ بررسی شده و بالاخره در گام چهارم سطوح و گستره‌ی فرهنگ و نسبت دین با آن مورد بررسی قرار گرفته است.

در بخش دوم به طراحی الگو و ترسیم چشم‌انداز مطلوب عملکرد فرهنگی حوزه پرداخته شده و این کار در دو گام انجام پذیرفته است: اول، طراحی الگوی ارزیابی عملکرد فرهنگی حوزه علمیه در دو بخش درونی و بیرونی؛ دوم، ترسیم وضعیت مطلوب حوزه‌های علمیه از جنبه‌های مختلفی که در الگو پیش‌بینی شده است.





      

مقام معظم رهبری<\/h2>

بسیاری از مشکلاتی که به نظرمان می رسد در صحنه های مختلف اجتماعی و اقتصادی و یا حتٌی سیاسی داریم ، اگر کاوش کنیم به مشکلات فرهنگی بر می گردد. با این که نظام جمهوری اسلامی، از آغاز بر یک مبنای فرهنگی بنیان شد و رهبر و پدید آورنده این نظام، یک عنصر بیش از همه چیز فرهنگی بود و مسؤولان این نظام هم در طول این مدت، تقریباً همیشه همین طور بوده اند، در عین حال باید اعتراف کنیم که در زمینه های فرهنگی، آن کار مطلوب و مورد انتظار را خیلی انجام نداده ایم. مسایل فرهنگی از مسایل اقتصادی اهمیتش به مراتب بیشتر است چون مسایل فرهنگی در مسایل اقتصادی تأثیر قطعی دارد. فرهنگ در کیفیت و رشد و شکوفایی و همه چیز تأثیر دارد. آن چه که فعلاً در مقوله‏ی فرهنگ مورد نظر من است اخلاق است چه اخلاق فردی و چه اخلاق جمعی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زندگی. اگر ما دنبال استقلال هستیم، باید به فرهنگ مراجعه کنیم و روی فرهنگ کار کنیم. اگر دنبال خودکفایی و رفاه عمومی مردم هستیم، اگر به دنبال تدین مردم و یک تمدن بزرگ اسلامی هستیم - که باید باشیم و البته هستیم - باید بر روی مسأله  فرهنگ تأمل و تلاش و توجه و سرمایه گذاری ویژه‏ یی بکنیم. مراد از این فرهنگ، فرهنگ مدروس و مکتوب مدرسی نیست. مراد ما فرهنگ به معنای عام آن است.

فرهنگ صحیح آن فرهنگی است که با مبانی اسلامی و منطق و عقل و خرد، همسان و همگام باشد، آن جامعه به سمت رشد اقتصادی و رفاه و آزادی و این چیزها هم حرکت خواهد کرد؛ یعنی این فرهنگ خوب، زمینه خواهد شد که جامعه، ثروتمند هم بشود، عالم هم بشود، از لحاظ سیاسی هم قدرت پیدا کند، از لحاظ آزادی و آزادمنشی هم به آرزوها و اهداف خودش برسد.

به نظر من تأثیر فرهنگ ، هم به عنوان یک عامل اصلی و تعیین کننده در رفتارهای فردی و اجتماعی کشور و امتمان هم به عنوان یک حامل برای تأثیرات و اثرگذاریهای سیاسی _ گرایشهای سیاسی معقول عنه قرار گرفته. هرکجا که من تعبیر فرهنگ را به کار می برم ، مرادم آن معنای عام فرهنگ است ، یعنی آن ذهنیتهای حاکم بر وجود انسان که رفتارهای او را به سمتی هدایت می کند - تسریع یا کند می کند. ما باید به اسلام تمسک بکنیم . اسلام آن چیزی است که وسیله پیشرفت و تکامل و تعالی این ملت و این کشور است و جایش هم همین جای فرهنگ است. اساس و ریشه فرهنگ عبارت است از عقیده و برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم ، و نیز خلقیات اجتماعی و ملٌی. بنده چند نمونه از خلقیات اجتماعی و ملٌی را که برای یک ملٌت تعیین کننده است در اینجا عرض می کنم : عزم و اراده و غرور ملی ، احساس توانایی ، احساس قدرتِ بر اقدام و عمل سازندگی ، انضباط ، نشاط همکاری و مشارکت. در کار فرهنگی نباید مسأله پول و بودجه، یک مشکل عمده به حساب آید. به این معنا که مشکلات و نقایص فرهنگی را در ردیف نیازهای بودجه یی و در آخرهای لیست قرار ندهیم؛ بلکه در اول های لیست - اگر نگوییم در ردیف اول ـ قرار بدهیم. اگر درست فکر بکنیم، این به صرفه اقتصادی مملکت هم است. یعنی از این که بودجه و امکانات بیشتر را به کارهای فرهنگی ـ بخصوص فرهنگ آموزشی ـ متوجه کنیم، کشور زیان نخواهد کرد؛ زیرا که خود این، برای آینده کشور تولید امکانات می کند. اگر ما امروز بودجه ارزی و یا ریالی را به کار فرهنگی متوجه می کنیم، باید توجه نماییم که اگرچه ممکن است در کوتاه مدت، این بودجه به درد کارهای اقتصادی و گردش امور اقتصادی کشور ما نخورد، اما در اندکی بعد از کوتاه مدت ـ نه این که در بلندمدت زیاد ـ عایدی اش فوراً به خود ما برمی گردد؛ مثل همین مسأله انتشارات و کاغذ، که ما باید بتوانیم کتاب و نشریه علمی و امثال اینها را در اختیار داشته باشیم. باید کاغذ را در اختیار دستگاه های فرهنگی گذاشت تا بتوانند این کار مهم را انجام بدهند. این، یک مسأله است که در نگرش به عرصه فرهنگی کشور، ما باید به تربیت نیروی انسانی توجه کنیم. وابستگی را نباید با فراگیری علم که هر جا باشد انسان باید آن را بیابد، اشتباه کرد. علم گاهی در نزد دشمن ماست در عین حال ما می رویم پیش او زانو می زنیم و علم را فرا می گیریم، این اشکالی ندارد و ارزش علم فراتر از این است که انسان به خاطر دشمنی، از آن صرف نظر کند. ولی بحث ما در یک طرفه تحت تأثیر دشمن قرار گرفتن است، آن هم در مسائلی غیر از علم یعنی در سیاست، فرهنگ و چیزهایی از این قبیل، آن چه که آنها برای ما درست کردند، دومی است آن چه که برای به اصطلاح دنیای سوم خواستند و برنامه ریزی کردند، وابستگی فرهنگی و سیاسی است. آنها اتفاقاً کاری کردند که تبادل علم و تکنولوژی انجام نگیرد. انقلاب فرهنگی به معنای برگرداندن محیط دانشگاه از جهت گیری غیر اسلامی به جهت گیری اسلامی است. در همه جا یک آرایش فرهنگی بسیار خطرناکی علیه انقلاب وجود دارد . دشمن در مقابل وضع کنونی ما آن ژست و آرایش نظامی را که پنجاه سال پیش می گرفت ، امروز نمی گیرد لذا ما باید آرایش جدید دشمن را بشناسیم و اگر نشناخته ایم و خوابیدیم قطعاٌ از بین خواهیم رفت. تضمین کننده فعلیت‏های آینده، عامل فرهنگی است یعنی تضمین کننده‏ حفظ فعلیت‏های موجود هم عامل فرهنگی است. من خیال می کنم همه ی آن چیزهایی که آینده را به وجود می‏ آورد و تضمین می‏کند عامل فرهنگی است والا پول و منابع زیرزمینی و حتی صنعت و تمدن بالفعل کاری نمی کند. زیرا تمدن بالفعل اگر پشتیبان‏های فرهنگی و تضمین ‏کننده‏های فرهنگی دنبالش نباشد از بین می‏رود. سقوط و زوال تمدن‏ها چگونه است؟ ضعف عامل فرهنگی است. تأثیر فرهنگ و نقش و سهم فرهنگ به اعتقاد من این است. باید ایمان و حرکت اسلامی و انقلابی و روح انقلاب مثل روحی در همه تصمیات فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد. اشکال ضایعات فرهنگی این است که زود فهمیده نمی شوند. یعنی مثل تورم نیست که بشود هر روز اندازه گرفت. مسایل فرهنگی در بلندمدت اثر می کند؛ دیر فهمیده می‏شود. به همین نسبت صعب العلاج هم است. یعنی ما می خواهیم محتوای این تکنیک این قالب و این هنر را که از دیگران گرفته ایم - مثل خیلی چیزهای دیگر - اسلامی کنیم. ما می خواهیم از قالب این ، هرچه را که با اسلام منافات دارد حذف کنیم.





      

خدایا!

       خوشا آنان که از زلال سرچشمه خشوع می نوشند و درباران فروتنی  نماز خاشعانه می خوانند.  

خدایا!

       افق، درعین این که آسمانی است سر برزمین تواضع می ساید.اما بدا به حال این کم بهای زمینی، که سر بر آسمان تکبر می گذارد.

 الهی!

       مغرورم برآنچه ازمن نیست. واین ابلهانه نیست؟ 

خدایا!

       فغان و آه، از قلت توشه وبلندی راه دراز و دوری سفر و سختی  ورود. 

الهی!

     مسافر، بار خود سنگین نمی کند که مبادا از سفر بازماند اما این بی بهای سنگین بار هنوز نمی داند که مسافر است.  

خدایا!  

       بدا به حالم که جاذبه های پرجذبه دوستی، مرا به گمراهی می کشاند ودافعه های پرطمطراق دشمنی، مرا ازحق وعدل می راند.  

خدایا!

       مرا به زنجیر خود ببند که در زنجیره گناه گرفتارم.  

خدایا!

       این بنده مسکین و حقیر و سراپا تقصیر را، از بازار زیانبار دنیا چشم بسته بران  وبه سرعت بگذران تا  در خانه خودت قرار وآرام گیرد.

خدایا!

      فغان وآه و آه! که رضای تو شاهین سنجش من نیست و بر کرسی قضاوت که می نشینم همه را با یک ترازو وزن نمی کنم. 

الهی!

     تیرگی جهالت از دل سیاه بختمم بزدا و انوار معرفتت برقلبم بتابان و روزنه ای به سوی حقیقت جانم بگشا. 

خدایا!

       به من بیاموز که آوازم  فراتر از شنودم نرود.

خدایا!

       جز تو به چه کسی پناه برم که از تشعشعات انوار یقین محرومم و از پرتو خورشید معرفت بی نصیب.

خدایا!

       جام بلورین دلم را بشکن که خودت گفته ای « اَنا فی المنکسرة القلوب » آشیان من دردلهای شکسته است. 

خدایا!

      زمان هم چنان بر مدار انتظار می چرخد و بدا به حال من که در این سیر چرخش بی قرار به عادت می چرخم.

 

                                                                                        علیرضا  زرقانی



      
<      1   2   3   4      








[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]