سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

به دستانم گفته ام

گاهی

نبض گل شبدر را بگیرند

تا تپش موسیقی روییدن را بشنوند

و گاهی به گلخانه سر بزنند

تا خواهش نور به روزنه را تماشا کنند.

 

دستانم را سپرده ام

قوطی خالی کنسرو

یا خرده شیشه های تیز نوشابه

حنجره رود را زخمی می کند

و موسیقی زلال آب را می خراشد.

 

به دستانم گفته ام

خلیج همیشه فارس را

کودکانه نقاشی کنند

و از نقشه آبی خزر

آبی برندارند.

 

به دستانم گفته ام

آب حوض را خالی نکنند

تا ماهی ها

ماه را شبانه مهمان کنند.

 

دستانم را سپرده ام

گاهی

برای زاغ هم دانه بریزند

و مار را خزنده خوبی بدانند

و به نیش زنبور خرده نگیرند.

 

به دستانم گفته ام

مراقب باشند

روح قلم را نیازارند

تا شعرها

شعر شوند...

هم عاشقانه و

هم غزل شوند...

 

علیرضا زرقانی.97/1/24 





      

 

آنچه اکنون مرسوم است، تسبیحی است که سه ردیف 33 دانه‌‌ای در آن وجود داشته و یک سر تسبیح و دو حد فاصل نیز در آن وجود دارد.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از سایت شفقنا، آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که در زمان ائمه(ع) تسبیح 34 دانه و 33 دانه وجود داشته است.

1. «وَ رَوَى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الْحَلَبِیُّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ لَا یَخْلُو الْمُؤْمِنُ مِنْ خَمْسَةٍ مِسْوَاکٍ وَ مُشْطٍ وَ سَجَّادَةٍ وَ مِسْبَحَةٍ فِیهَا أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً وَ خَاتَمِ عَقِیقٍ»؛[1] امام موسی بن جعفر(ع) فرمود: مؤمن از پنج چیز بی‌نیاز نیست؛ مسواک، شانه، سجاده، تسبیح 34 دانه و انگشتر عقیق.

2. «قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (ع) لَا تَسْتَغْنِی شِیعَتُنَا عَنْ أَرْبَعٍ خُمْرَةٍ یُصَلِّی عَلَیْهَا وَ خَاتَمٍ یَتَخَتَّمُ بِهِ وَ سِوَاکٍ یَسْتَاکُ بِهِ وَ سُبْحَةٍ مِنْ طِینِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع فِیهَا ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً مَتَى قَلَبَهَا ذَاکِراً لِلَّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَبَّةٍ أَرْبَعِینَ حَسَنَةً وَ إِذَا قَلَبَهَا سَاهِیاً یَعْبَثُ بِهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عِشْرِینَ حَسَنَة»؛[2]

امام کاظم (ع) فرموده است: شیعیان ما از چهار چیز بى‌‏نیاز نیستند، حصیرى که بر آن نماز بگزارند و انگشترى که در دست کنند و مسواکى که با آن مسواک کنند و تسبیح از تربت سید الشهداء(ع) که داراى 33 دانه باشد، هرگاه با آن ذکر بگویند خداوند برایشان در قبال هر دانه آن چهار حسنه مى‌‏نویسد و هر گاه بدون این‌که ذکر بگویند، با آن تسبیح بازى کنند، خداوند براى آنان 20 حسنه می‌نویسد.

این دو روایت با هم منافاتی ندارند؛ و اگر جایی 34 دانه گفته شده به این جهت بوده که مهره بزرگ رشته تسبیح را که بالای همه مهره‌ها است، ‌به حساب آورده‌اند و آنجایی که 33 دانه ذکر شده، این مهره به حساب نیامده است؛ محمدتقی مجلسی(پدر علامه مجلسی) در این‌باره می‌نویسد: «سى و سه دانه اصل و یکى بر فوق همه و این تسبیح مولاة و واجب الاطاعة و المحبة ما فاطمه زهرا (صلوات اللَّه علیها) است؛ چون حمزه شهید شد آن‌حضرت از خاک قبر حمزه این تسبیح را ساختند و بعد از هر نمازى به آن تسبیح می‏کردند».[3]

آنچه اکنون مرسوم است، تسبیحی است که سه ردیف 33 دانه‌‌ای در آن وجود داشته و یک سر تسبیح و دو حد فاصل نیز در آن وجود دارد.

[1]. شیخ مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار(مناسک المزار)، محقق و مصحح: ابطحى، محمد باقر، ص 152، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.‏

[2]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، ‏تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج 6، ص 75، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، چاپ چهارم، 1407 ق‏.

[3]. مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج 3، ص 443، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ یوم، 1414ق.

 





      

 1ـ خوشبختی چیست و چه کسی را خوشبخت میگویند؟ (47 مورد)

پاسخ: «خوشبختی» واژه ای زرّین، زیبا و دلپذیر است که در هر فرهنگ و تمدنی، آرمانی ارزشمند و محبوب شمرده می شود. نگاه افراد به آفرینش و دیدگاه انسانها به هستی، مبنای تفسیر خوشبختی (سعادت) است.آنان که فقط زندگی را دامنه ای سرسبز و با صفا و ساحلی دل پسند و زیبا می دانند که باید در آن خوب نوشید و خوب پوشید و خوب گردید، خوشبختی را در جلوه هایی همچون جمال و زیبایی، مال و دارایی، قدرت و توانایی، رفاه و تن آسایی و مقام اجتماعی خلاصه می کنند، و کسانی که آفرینش را آموزشگاهی شایسته برای آموزه های آسمانی می دانند، که فرصت یک بار حضور در آن فراهم می شود و در پی آن، ابدیت و جاودانگی نهفته است، نگاهی فراتر از رخسارهای ظاهری و جلوه های فریبا و زیبا دارند ؛ هستی را هدفمند دانسته، انسانها را ارزشمند دیده و خود را وظیفه مند در تمامی عرصه ها و صحنه ها، و شادیها و شیونها می بینند.خوشبختی در نگاه اینان، رهیایی دست نیافتنی، ارمغانی آسمانی و شانسی بی معیار و بی ضابطه نیست؛ بلکه دستاورد تلاش و کوشش و محصول رنج و زحمت آدمی خواهد بود.[1]

برای خوشبختی دو تعریف کلّی بیان شده است: 1) خوشبختی یعنی رسیدن به لذت بسیار ویا رسیدن به لذتهای دائمی در زندگی ؛ 2) خوشبختی عبارت است از: رضایت کلی از زندگی و خشنودی از وضعیت خویشتن.[2] معتقدان به تعریف دوم، بر این باورند که دستیابی به خوشبختی به وسیله جستجو کردنِ ثبات هیجانی و تعادل حیاتی، سودمندتر از زندگی در منتها درجات هیجان غیرقابل پیش بینی و لذتهای اندک زودگذر است.[3] به طور کلی، خوشبختی یا سعادت، حالت و وضعیتی است که با: لذت، آسایش، موفقیت و نیل به آرزوها، و همچنین: سُرور، بهجت، و رضایت و خشنودی از جریان امور، همراه است.[4]

خوشبخت زیستن، هنری است که به توانایی فایق آمدن بر مشکلات در کوتاه ترین زمان ممکن بستگی دارد. راز خوشبختی صرفا دانستن و اندوختن راه حلها نیست ؛ بلکه به کارگیری این راه حلها و استفاده مناسب و به موقع از آنهاست. همه آدمها خواهان زندگی راحت و بدون دغدغه هستند ؛ امّا زندگی پر از مسائل و مشکلات است، به طوری که هر مشکل که حل شود، مشکل دیگر رخ می نماید. از این رو، اگر افراد بدانند و به خود بباورانند که مشکلات، بخشی از زندگی در این جهان اند و باید آنها را به عنوان امکانات مبارزه و رشد و محرّکهای زندگی قلمداد کرد، قدرت و کنترل بیشتری بر زندگی خود پیدا خواهند کرد. نوع نگاه آدمی به حوادث، رابطه مستقیم با میزان درد و عذاب ناشی از آن حوادث دارد؛ به گونه ای که اگر با دیدی روشن و مثبت به یک حادثه نگریسته شود، نکات مثبت و آموزنده ای در آن می توان یافت که تسکین بخش و آرامش دهنده انسانهاست. به عنوان نمونه، توجیه زیبایی که برای یک واقعه می کنیم، از شدّت و عمق ناراحتی و استمرار رنج، جلوگیری می کند. برخی افکار غلط، بزرگ ترین دشمن زندگی افرادند و خسارت و زیان فراوانی بر زندگی وارد می سازند. پاره ای از این باورهای غلط و مخرّب، عبارت اند از: نیاز شدید و غیر اصولی به تأییدشدن از طرف اطرافیان و دیگران، نیاز شدید به جلب توجه بیش از اندازه و نیاز شدید به قدردانی و همچنین اعتقاداتی از قبیل اینکه ما قدرت مقابله با غم و غصه و اندوه و آلام و رنجها را نداریم، و محکوم جبرِ سرنوشتیم. در مقابل، اعتقادات و باورهای سازنده ای وجود دارند که باعث آرامش و آسایش زندگی می شوند، به طور مثال: اعتقاد به اینکه خدا، پشت و پناه انسانهاست و با تکیه بر قدرت و حمایت او انسانها به پیش می روند، اعتقاد به اینکه آنچه در زندگی رخ می دهد، حکمتی دارد و موجب رشد و تکامل در این جهان و اجر و پاداش در آخرت می شود، باور به اینکه انسان ارزشمند است و با تکیه بر ارزشهای درونی خود می تواند بهترین باشد و سرانجام، باور به اینکه: «خواستن، توانستن است» و اینکه افراد، آنچه را که بخواهند، می توانند روزی به دست آورند. انسانهای عاشق خوشبختی، از خوشحال سازیِ دیگران و انجام دادن کار و خدمت به دیگران دریغ نمی ورزند، ترحّم بیش از اندازه بر حال خود، روا نمی دارند، از اشتغال بیش از حد به خویشتن پرهیز دارند، در دوستی و محبت ورزی پیش گام اند، از کینه توزی و خشونت به دورند، و دارای نگرش مثبت و عزّت نفس بالایی هستند. آنانی که با دانش و بینش روشن، حقیقت هستی و راز آفرینش را دریافته اند، به خوبی می دانند که با تخیلات، و رویاهای رمانتیک، با افکار و تصوّرات موهوم نمی توان به ساحل خوشبختی و سعادت رسید. خوشبختی از آنِ کسی است که نخست، ارزش والای انسانیِ خود را بیابد و از شرافت رفیع خویش در آفرینش آگاه باشد، خود را برده نان و نام نسازد، و هیچ گاه شخصیت خویش را تنها در زیباییهای زودگذر و جلوه های ناپایدار دنیا، خلاصه نکند. [5](1)



[1] اشاره به آیه ای از قرآن کریم: «لَیْسَ لِلاْنْسانِ إلاّ ما سَعی؛ جز تلاش و کوشش بهره ای برای انسان نیست». (سوره نجم، آیه 39)

[2] رویارویی با چالشهای زندگی و فن آوری، کریس. ال. کلینک، ترجمه: علی محمد گودرزی، ص 441 ؛ فرهنگ آفتاب، ج 2، ص 680.

[3] همانجا.

[4] برگرفته از کتاب: توحید و تکامل (به ضمیمه سعادت)، مرتضی مطهری، ص 29.





      

 

 


پس از تولد شیث، چون زمان فوت آدم (ع) فرا رسید خداوند به او امر نمود که آنچه را به تو تعلیم دادم به بهترین فرزندانت وصیت کن و حضرت آدم (ع) نیز جمیع فرزندان خود را جمع کرد و فرمود که هبه الله (شیث) جانشین من بعد از شما می باشد.


قدس آنلاین،وصیت های آدم قبل از فوت!
به سند معتبر از امام محمدباقر (ع) نقل شده است که: آدم (ع) دستور داد تا تابوتی ساختند و علم خود و اسماء و وصیتش را در آن نهاد و به حضرت شیث سپرد و گفت: هرگاه من مردم، مرا غسل بده و کفن کن و بر من نماز بخوان و مرا در قبر قرار بده و چون نزدیک وفات تو شد و آن حالت را در خود یافتی یکی از بهترین پسران خود را انتخاب کن پس آنچه را من به تو وصیت کردم به او وصیت کن تا در حق تو انجام دهد و زمین را هیچ گاه بی خلیفه و جانشین قرار مدهید.
چرا جبرئیل بر آدم (ع) نماز نخواند؟
از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: چون حضرت آدم (ع) فوت شد و وقت نماز بر آن حضرت شد، هبه الله (شیث) به جبرئیل گفت: پیش رو ای فرستاده ی خدا و نماز بخوان بر پیغمبر خدا. سپس جبرئیل گفت: خدا ما را امر کرد که پدر تو را سجده کنیم، پس ما پیشی و سبقت نمی گیریم بر نیکان و فرزندان او، و تو از نیکوکارترین های آنان هستی.
پس شیث در جلو ایستاد و پنج تکبیر گفت بر آدم (ع)، به تعداد نمازهایی که خداوند بر امت اسلامی واجب گردانیده است، و این سنتی ماندگار شد در میان فرزندان آدم (ع) تا روز قیامت.
علت گذاشتن 2 ترکه در کفن میت!
از حضرت محمد (ص) نقل شده است که وفات حضرت آدم (ع) در روز جمعه بوده است و همچنین اکابر علمای اسلام روایت کرده اند که: چون خداوند آدم (ع) را از جنت المأوی بر زمین فرستاد، از جدایی بهشت وحشت زده گردید، پس از خداوند درخواست نمود تا او را انس دهد به درختی از درختان بهشت، پس خداوند به سوی او درخت خرمایی فرستاد که مونس او بود. چون وقت وفات حضرت آدم (ع) فرا رسید به فرزندان خود گفت: من به آن درخت در حیات خود انس گرفته ام و امید دارم که بعد از وفات نیز مونس من باشد. پس چون بمردم ترکه ای از آن جدا کنید و دو نیم کنید و هر دو را در کفن من بگذارید. پس فرزندان آدم (ع) چنین کردند و پیغمبران بعد نیز از این کار متابعت نمودند و این کار در عهد جاهلیت به فراموشی سپرده شد ولی با ظهور حضرت محمد (ص) ایشان آن را احیا کردند و سنتی در بین مردم گردید.
مکان دفن حضرت آدم (ع)
درباره ی مکان دفن حضرت آدم (ع) سید بن طاووس نقل کرده است که: در صحف ادریس خوانده ام که آدم (ع) ده روز بیماری تب را تحمل کردند و سرانجام وفات نمودند و روز وفات ایشان جمعه یازدهم محرم بود و در غاری که در کوه ابوقیس رو به مکه بود مدفون شدند. همچنین عامه و خاصه از وهب بن منبه روایت کرده اند که: شیث، آدم (ع) را در غاری که در کوه ابوقیس است که آن را «غار اکنز» می گویند، دفن نموده است...
فوت حوا یک سال بعد از آدم (ع)
با توجه به روایات موجود درباره ی طول عمر حضرت آدم (ع) سال هایی تا حدودی نزدیک به هم ذکر شده است به نحوی که به سند معتبر از حضرت صادق (ع) آمده است که: حضرت رسول (ص) فرموده اند؛ عمر شریف آدم (ع) نهصد و سی سال بوده است و سید بن طاووس گفته است که: در سفر سوم تورات یافتم که عمر حضرت آدم (ع) نهصد و سی سال بوده است، و محمدبن خالد برقی در کتاب بدا از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که: عمر آدم نهصد و سی سال بوده است.
همچنین سید بن طاووس در نقلی دیگر می گوید: در صحف ادریس خوانده ام که عمر حضرت آدم (ع) از روزی که روح در او دمیدند تا وفات هزار و سی سال بوده و حوا بعد از او یک سال و پانزده روز بیمار بود و پس از آن فوت نمود و در کنار قبر حضرت آدم (ع) مدفون شد.
منابع:
1- مجلسی، محمدباقر. تاریخ پیامبران، قم: سرور.
2- مجلسی، محمدباقر. بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، جلد 11.
3- محمدبن طاووس. سعد السعود، قم: منشورات الرضی.
4- راوندی، قطب الدین. قصص الانبیاء، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه.
5- شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، جلد 1.
6- محمدبن مسعود بن عیاش. تفسیر عیاشی، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، جلد 1.





      

پاسخ: ازدواج موفق به طور کلی تحت تاثیر عوال گوناگونی است که می توان آنها را به عوامل اخلاقی و روانی، عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی و... طبقه بندی کرد که هر چقدر زوجین در این موارد توافق داشته باشند ازدواج آنها موفق تر است. در ذیل به طور خلاصه به پاره ای از آنها اشاره می گردد.

عوامل اخلاقی و    روانی: بسیاری از کسانی که ازدواجشان ناموفق    بوده، علت جدایی خود را عدم توافق اخلاقی ذکر کرده اند. هر چند ممکن است این دلیل،    سرپوشی برای سایرعوامل باشد، ولی واقعیت این است که نداشتن توافق اخلاقی شدیدترین    ضربه را به پیکر خانواده می زند. مواردی از عوامل اخلاقی و روانی در ازدواج موفق عبارتند از:

1    -حوصله وبردباری: کسانی که در قبال مسائل خانوادگی واختلافات ِبین خود و همسرشان حوصله بهخرج نمی دهند و با بروز هر اختلاف کوچکی، عکس العمل شدیدی نشان می دهند، زندگیزناشویی را به سوی ناسازگاری و اختلاف شدیدتر می رانند.

2-صداقت: صداقت اساسزندگی خانوادگی است. چنانچه زن و شوهر مطالبی را از هم پنهان کنند یا دروغ بگویند، اعتماد و اطمینان آنان از یکدیگر سلب می شود و درادامه زندگی با مشکل مواجه میگردند.

3-خلوص: منظور از خلوص، سادگی، پاکی و بی آلایشی رفتار است. اگر بین زن وشوهر ریا و تظاهر حکمفرما باشد، زندگی صفا و صمیمت خود را از دست خواهد داد.

4- مهربانی: زن و شوهر باید یکدیگر را دوست داشته، نسبت به هم مهربان و در غم ورنج یکدیگر شریک و یاریگر هم باشند.

5- از خود گذشتگی: زن و شوهر باید در مقابلیکدیگر گذشت داشته باشند و وضعی راپیش نیاورند که با لجاجت، زندگی را به کام خودتلخ کنند.

6- صمیمیت: صمیمت حالتی است که در آن، بین زن و شوهر دورنگی نباشد و آنچه از هم دردل دارند بگویند و غمخوار یکدیگر باشند و در این زمینه از صمیم قلب عمل کنند.صمیمت آیینه ای است که آنچه در ذهن و رفتار است در آن منعکس می شود. صمیمیت باملایمت همراه است و حتیاگراعتراض با صمیمیت و احترام همراه باشد، مشکلی ایجاد نخواهدکرد زیرا آنها با یکدیگر منافاتی ندارند.

7- اعتماد و اطمینان: عدم وجود اعتماددر زندگی از مهمترین دلایل بروز نابسامانی است. بنابراین رفتارها و حرکاتی که ممکناست از طرفین سلب اعتماد کند، باید کنترل شود تا زوجین از جمیع جهات نسبت بهیکدیگر تفاهم کامل داشته باشند
8- نظم و انضباط: عدم رعایت نظم و انضباط در امورداخلی خانه از موارد اختلاف انگیز است. زن یا شوهری که نظافت و بهداشت خانه رارعایت نکند، مورد اعتراض قرار می گیرد. اگر هر دو بی نظم باشند، زمینه اعتراضکمتر به وجود می آید.
9-همکاری: همکاری دارای دو جنبه فکری و عملی است. اموریمانند شستن ظروف و البسه، خرید لوازم مورد نیاز، جارو کردن و امثال آن، به عنوانجنبه عملی همکاری مطرح اند و همفکری برای رفع مشکلات و گرفتاریهای مالی، بررسی ِامور مربوط به فرزندان، طراحی برنامه های کوتاه یا بلند مدت برای زندگی و مشابه آن، مربوط به جنبه فکری همکاری می باشند. زن و شوهر باید در هر دو زمینه با همهمکاری نمایند.

10- سازگاری: وضعیت خانواده ممکن است در شرایط مختلف از نظر روحیو روانی و رفاه و آسایش دگرگونی هایی داشته باشد. در تلاطم زندگی، چنانچه زوجینقدرت سازگاری داشته باشند و بتوانند خود را با شرایط تطبیق دهند، بقای خانوادهتضمین می شود.

11-تعهد: زن و مردی که عقد ازدواج بسته اند، باید به تعهدات خود پایبند بوده وهمواره در نظر داشته باشند که سرپیچی از تعهدات زندگی زناشویی، عواقب بدیرابهدنبالخواهد داشت.12-سخاوت:خسیس بودن هر یک از زوجین ادامه زندگی را مشکل می کند.مرد باید در اقتصاد خانواده، میانه روی را اختیار کند و همسر خود را نیز در هزینههای زندگی به اعتدال توصیه نماید و در این زمینه با هم هماهنگ شوند. دادن هدیه بهیکدیگر به مناسبت های مختلف، محبت و گرمی خانواده را افزایش می دهد و موجب استحکامپایه های زندگی زناشویی می گردد.

13- وفاداری نسبت به هم: آنچه زن و شوهر بایدتا آخر عمر آن را مـَد نظر داشته باشند، رعایت حقوق همسر است. همسران متعهد تاپایان عمر از وظایفی که نسبت به همسر خود پذیرفته اند، شانه خالی نمی کنند.

14-احساس مسئولیت: هریک از زوجین باید نسبت به وظایفی که در رابطه با خانوادهبه عهده دارند، احساس مسئولیت کنند.
15-انعطاف پذیری: با انعطاف پذیری، زن ومرد می توانند در جهات و ابعاد مختلف، مشکلات را کاهش دهند و از دامن زدن بهاختلاف ها جلوگیری نمایند.

عوامل اقتصادی: عوامل اقتصادی می توانند عاملاختلاف در زندگی زناشویی باشند و مهمترین آنها عبارتند از:

الف) مسکن: هر خانواده ای به یک واحد مسکونی مستقل نیاز دارد. قبل ازازدواج نیزبایداین مسئله حل شود. آنچه مهم است، استقلال در مسکن است ولو اجارهآپارتمانی 50 یا 60 متری یا کوچکتر، زوجین باید سعی کنند حتی الامکان جدا از پدر ومادر زندگی نمایند. بعضی از زوجین اصرار دارند که با پدر و مادر و یا اقوامدیگرشان در یک خانه زندگی کنند و برخی حتی، آن را جزء شرایط ازدواج قرار می دهند.در این مورد باید بررسی لازم به عمل آید و به این مسئله توجه شود که در نهایت،چنین برنامه ای به ناراحتی و اختلاف منجر نشود.

ب) وسایل زندگی: برابر رسم معمول، دختر جهیزیه ای با خود به خانه بخت میبرد. چنانچه شوهر مقدار جهیزیه را دستاویزی برای تحقیر همسرش قرار دهد، زمینهناسازگاری ایجاد خواهد شد. درست است که اقتصاد،نقش بسیاری در زندگی دارد، ولینباید اساس و پایه زندگی زناشویی قرار گیرد.بعضی خانواده ها با وسایل عادی مانندیخچال، تلویزیون، فرش معمولی و سایر وسایل مورد نیاز، زندگی را می گذرانند. ولیبرخی دیگر،زندگی لوکس و مرفهی دارند و همیشه از آخرین مدلِ لباس، اتومبیل، مبلمان، فرشهای گرانبها، وسایل خارجی و تجهیزات تفریحی و ورزشی استفاده می نمایند. دخترو پسر جوانی که در دو زندگی متفاوت بزرگ شده اند، به ندرت می توانند با هم سازشکنند. پسر جوانی که درآمد کافی برای تهیه وسایل لوکس برای دختری از خانواده ایمرفه را ندارد، دیر یا زود مورد اهانت و اعتراض همسر خود قرار می گیرد. بنابراینقبل از ازدواج، در انتخاب همسر بایدبه شرایط زندگی طرف مقابل توجه شود.

ج) هزینه های رفاهی و معیشتی: در جامعه ما معمولاً تأمین هزینه زندگی بهعهده شوهر است. بعضی از دختران ملاک ازدواج را میزان درآمد پسر قرار می دهند تابتوانند هزینه های زندگی را در سطح عالی تأمین نماید. گاه توقع زیاد موجب می شودکه پسر با وجود داشتن شرایط مناسباز ازدواج منصرف شود. بنابراین دختر و پسر قبل ازازدواج باید شرایط شغلی، درآمد و توقع همسر خود را در نظر بگیرند و در انتخاب همسربا آگاهی و بصیرت تصمیم گیری نمایند.

نقش عوامل اجتماعی: پسری که در یک خانواده اشرافیبزرگ شده ممکن است با دختری از یکطبقه متوسط یا پائین به خاطر زیبایی و یا همکلاسیبودن ازدواج نماید. شاید این موضوع در ابتدا مشکلی فراهم نیاورد، ولی به تدریجعدم معاشرت پدر و مادر و خانواده شوهر با خانواده زن، به سبب این که به حیثیتاجتماعی آنها لطمه می خورد، منجر به ناسازگاری و اختلاف می گردد و اگر به طلاقمنجر نشود، زندگی موفقی هم نخواهدبود. این حالت در مورد دختر نیز می تواند ایجادگردد.چنانچه جوانی با خصوصیات برجسته، ولی از طبقه اجتماعی متوسط یا پائین بخواهدبا جوانی از طبقه اجتماعی بالاتر ازدواج کند، باید او و خانواده اش را با ویژگیهای خود آشنا نماید و با تشکیل جلساتی جهت شناخت بیشتر، آنان را با اقوام وخویشاوندان خود مواجه سازد. در این حالت احتمال ناسازگاری کمتر، خواهد بود. چنانچه فرد امکان پیشرفت و تحرک اجتماعی به پایگاه اجتماعی بالاتر را دارد بایدبا فردی که همان شرایط را دارا است، ازدواج نماید. به طور کلی در این مبحث می توانگفت که هر چه طبقه اجتماعی دختر و پسر به هم نزدیکتر باشد، موفقیت در ازدواج بیشتراست. (21)[1]



[1]http://www.pezeshkan.org





      

 

روات حدیث: کم و زیاد کردن تعطیلی های رسمی ایران، چندین سال است که مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از اقدام شتاب زده مجلس پنجم در حذف تعطیلی 29 اسفند که در غیبت حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری اتفاق افتاد تا اظهارات چند قبل محمود احمدی نژاد، رییس جمهور فعلی که از آرزوی خود برای تعطیل کردن پنج شنبه‌ها به عنوان “روز خانواده” نام برده است؛ همه به دنبال مسکنی برای معضل کم بودن بازده کاری ایرانیان بوده‌اند. مسکنی به نام حذف تعطیلات!


با نگاهی به آمار تعطیلات رسمی ایران و دیگر کشورها می‌بینیم که کشور ما از حیث تعطیلات بالاتر از دیگر کشورهاست. تعطیلات زیاد و لزوم بازنگری در آن چندین بار در دولت‌های مختلف توسط مقام معظم رهبری گوشزد شد، اما متاسفانه قوای مقننه و مجریه به آن توجهی نکردند و حتی پس از این بی‌اعتنایی برخی از مسئولین به سخن درباره افزایش آن پرداخته‌اند. 

تعطیلات رسمی در کشور به چهار گونه تقسیم می‌شود. نخست روزهای جمعه است که تعطیلی پایان هفته است. دوم تعطیلات مذهبی است که شامل اعیاد مذهبی و برخی موالید و شهادت‌های معصومین علیهم‌السلام است. دسته سوم تعطیلات ملی و باستانی است که ایام نوروز و روز سیزدهم فروردین را شامل می‌شود. . روز بیست و نهم اسفند را به دلیل هم‌نشینی با این ایام در این دسته جا 

می‌دهیم. گروه چهارم تعطیلات مربوط به وقایع انقلاب اسلامی است که بیست و دوم بهمن، دوازده فروردین و چهاردهم و پانزدهم خرداد در این دسته‌اند.


این نوشته در پی بررسی تأثیر سوء تعطیلات بر اقتصاد کشور و روند اجرائی امور نیست و نگارنده در این امور سررشته ندارد. اما به نظر می‌رسد درباره کاهش تعطیلات راه‌کار عاقلانه با در نظرگرفتن دغدغه‌های ایمانی و ملی مردم ارائه داد.


چنان‌چه رفت بسیاری از تعطیلات را مناسبت‌های مذهبی تشکیل می‌دهند. این مناسبت‌ها به دو دسته    ‎ی اعیاد و موالید که شامل چهار عید غدیر، مبعث، فطر و قربان و میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم [هفده ربیع الاول]، امیرالمؤمنین علیه السلام [سیزده رجب] و میلاد حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف [نیمه شعبان] است. ایام تعطیلات سوگواری روزهای تاسوعا و عاشورا و اربعین حسینی، رحلت حضرت رسول و شهادت امام رضا علیه السلام [بیست و هشت صفر و آخر صفر] شهادت امیرالمؤمنین [بیست و یک رمضان] شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها [سوم جمادی الثانی] و شهادت امام جعفر صادق علیه السلام [بیست و پنج شوال] تعطیل است.

دلیل این تعطیلات احترام به مقام والای پیشوایان دین و بزرگداشت اعیاد دینی است و مؤمنین با برپایی مراسمات آن را گرامی می‌دارند وبه تعظیم شعائر می‌پردازند. نوع برگزاری مراسمات مذهبی در این تعطیلات متفاوت است. آئین سوگواری ایام محرم بویژه تاسوعا و عاشورا با دیگر روزها قابل مقایسه نیست. با این نگاه می‌توان مراسمات مذهبی را به دو دسته دیگر قسمت نمد. مراسماتی که در آن آئین خاص برگزار می‌شود مانند تاسوعا، عاشورا و عید فطر و مناسباتی که مراسمات آن‌ها آئین ویژه‌ای ندارد.


با توجه به نوع آئین برگزاری مراسمات می‌توان به لزوم تعطیل آنان نگاه کرد. آئین سوگواری تاسوعا و عاشورا بدون تعطیل کردن کار امکان‌پذیر نیست؛ در این روز عامه‌ی مردم به احترام این روز دست از کار می‌کشند و در آئین‌های آن شرکت می‌کنند. اما برای نمونه در روز شهادت حضرت امام صادق علیه السلام با شرکت در روضه به سوگواری می‌پردازند.


واقعیت این است که بسیاری از مردم از اکثر تعطیلات مذهبی به عنوان بزرگ‌داشت استفاده نمی‌کنند، بل‌که آن را یک روز تعطیل عادی به شمار می‌آورند و در هیچ مراسم مذهبی شرکت نمی‌کنند. از آن‌سو اکثر کسانی که در این تعطیلات به آئین‌های مذهبی می‌پردازند، در صورت تعطیل نبودن هم به آن می‌پرداختند. البته باید مراسمات آئینی گسترده مانند تاسوعا و عاشورا را جدا کرد. در واقع غرض از این تعطیلات حاصل نمی‌شود و بل‌که گاهی ضد آن محقق می‌گردد.


نکته‌ای که باید توجه داشت این است که برگزاری جشن در اعیاد یا سوگواری در شهادات نیازی به تعطیل کردن کسب و کار و ادارات ندارد. بسیاری از مراسمات در شب برگزار می‌شود و بدون تعطیل کردن روز می‌توان در آن شرکت جست. جشن یا سوگواری نیازی به تعطیلات ندارد. می‌توان در یک روز کاری به برپائی جشن یا عزا پرداخت. با توجه به تأکید دین بر کار و تلاش و خدمت به مردم تعطیل نکردن دینی‌تر به نظر می‌رسد. 

می‌توان با برگزاری یک مراسم کوچک بیست دقیقه‌ای در محل‌های کار در مناسبت‌های مذهبی هم به تعظیم شعائر و برپائی مراسمات پرداخت و هم کار و خدمت به مردم را تعطیل نکرد. این گزینه هم عاقلانه‌تر به نظر می‌رسد و هم به دیدگاه‌های شریعت نزدیک‌تر. در این پیش‌نهاد افراد بیش‌تری در مراسمات شرکت می‌کنند و می‌توان پیام‌های دینی را به مخاطبان بیشتری رساند.





      

  

 پاسخ فقهی سؤال فوق این است که ضابطه محرمیت در خویشاوندان این است که همه ی خویشاوندان نََسَبی، محرم انسانند به جز اولاد اعمام ( عمو و عمه) و اولاد اخوان ( دایی و خاله)، لذا همه ی انسان ها اگرچه از نسل آدم و حوّایند و به نوعی خویشاوندان نسبی یکدیگرند لکن از میان خویشاوندان نَسَبی به جز موارد مذکور، محرم یکدیگرند.

در این رابطه نخست باید دانست که احکام و دستورات الهی با توجه به هر زمان و موقعیتی خاص لحاظ گشته است به عنوان مثال بحث حرمت شراب در آیین اسلام به تدریج و با فضاسازی مناسب خود بیان گردید و یا در آن زمان هنوز قانون تحریم ازدواج خواهر و برادر از طرف خداوند قرار داده نشده بود. به بیان دیگر احکام الهی و دستورات با توجه به ظرفیت و اقتضای جامعه بیان می­شود و جامعه را به سمت اهداف و آرمان الهی رهنمون می­سازد. در واقع کثرت جمعیت اول انسان، مبتنی بر ازدواج دختران با پسران حضرت آدم و حوا بود و بحث محرم و نامحرم بعدها مطرح گردیده است، به عبارت دیگر چون راهى براى بقاى نسل بشر غیر از این راه نبوده، ازدواج فرزندان حضرت آدم با یک دیگر صورت می­گرفته است. در نتیجه بحث محرم و نامحرم در همه ­ی ادیان و فرهنگ ­ها به نوعی در گذر زمان خود مطرح بوده و شدت و ضعف داشته و اختصاص به اسلام ندارد.

   نکته ی دیگر این است که در اسلام اصل بر گسترش روابط و صله ی ارحام است و تأکید فراوانی بر آن شده است اما اسلام برای این روابط حد و مرزهایی را    قائل شده است. به علاوه این که قرآن و روایات و فقه، محارم را نام برده و احکام خاص آن ها    و چگونگی روابط با آن ها را بیان کرده ­است. خداوند متعال در سوره­ ی نساء، آیه ­ی 23 به یکی از مصادیق عالی در زمینه­ی قوانین اجتماعی که محارم است [یعنی کسانی که ازدواج با آنان حرام است] می­پردازد: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ و َبَنَاتُکُمْ و َأَخَوَاتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ و َخَالاَتُکُمْ وَ بَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ و َأُمَّهَاتُکُمُ اللاَّتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَوَاتُکُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَآئِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللاَّتِی فِی حُجُورِکُم مِّن نِّسَآئِکُمُ اللاَّتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلاَئِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلاَبِکُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَیْنَ الأُخْتَیْنِ إَلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا؛[1] [نکاح اینان]بر شما حرام شده است: مادران تان و دختران تان و خواهران تان و عمه‏ های تان و خاله های تان و دختران برادر و دختران خواهر و مادرهای تان که به شما شیر داده ‏اند و خواهران رضاعى شما و مادران زنان تان و دختران همسران تان که در دامان شما پرورش یافته ‏اند و با آن همسران همبستر شده‏ اید پس اگر با آن ها همبستر نشده ‏اید بر شما گناهى نیست [که با دختران شان ازدواج کنید] و زنان پسران تان که از پشت خودتان هستند و جمع دو خواهر با همدیگر مگر آن چه که در گذشته رخ داده باشد که خداوند آمرزنده مهربان است».بنابراین، از قرآن، روایات و احکام فقهی فهمیده می­شود که محارم چه نَسَبی و چه سببی و رضاعی تعداد مشخص و معلومی هستند و بقیه ی افراد که خارج از این تعداد هستند با هم نامحرم بوده و ازدواج شان با یکدیگر بلامانع است. گفتنی است « نامحرمبودن» از شرایط امکان ازدواج پسر و دختر نسبت به همدیگر است و به طور طبیعی از آن جاکه ازدواج فصل جدیدی در زندگی است به هر میزان سابقه های ذهنی و رفتاری نسبت به همدیگر کمتر باشد، لذت وصال بیشتر خواهد شد. از این رو نامحرمی قبل ازدواج با کسانی که امکان ازدواج با آن ها هست به نفع پسر و دختر.  است

به طور کلی این که محارم نسبت به یکدیگر رابطه رحمی نزدیکی با هم دیگر دارند باعث می شود این افراد از نظر عاطفی و روانی به هم وابستگی داشته و عملاً جاذبه ی روحی و روانی آن ها بر همدیگر آن قدر زیاد باشد که جاذبه جنسی تحت الشعاع سایر ابعاد قرار گیرد. خوب اگر این قرابت و نزدیکی را آن قدر گسترده کنیم که همه ی افراد با هم محرم شده و دیگر ازدواجی نمی باید صورت بگیرد . اگر هم همه ی افراد با هم محرم شوند ولی ازدواج هم بلا اشکال می بود آن وقت همه ی مسایل عاطفی و روحی و روانی که مثلاً بین پدر و دختر تحت تاثیر جاذبه های جنسی و... قرار می گرفت و این یک فاجعه ی بزرگ را به وجود می آورد. روابط سرد مادی و لذت جویانه و ... . انسان دیگر نمی توانست خود را در پناه عاطفی و روحی کسی قرار بدهد .

اسلام آمد بخشی از افراد را که همان محارم وی هستند به عنوان یک پشتوانه های روحی و عاطفی برایش حفظ کرد تا راحت تر با آن ها ارتباط داشته باشد، مشکلاتش را به آن ها بگوید، با آن ها درد دل کند ، از آن ها راهنمایی بخواهد و ... . از طرف دیگر، رابطه با دیگران را به کلی قطع ننمود، بلکه هرجا لازم شد که با روش های دیگر (رابطه با هم جنس و یا با محارم و یا با همسر ) آسان پذیر نبود با حفظ شئونی که به اصل رابطه برای کمک خواستن کاری ( و نه رابطه ی جنسی) لطمه ای نزند ، مجاز دانسته است .



-[1] سوره ی مبارکه ی  نساء آیه­ی : 23 . 





      

شب یلداتون بخیر و نیکی.





      








[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]