سفارش تبلیغ
صبا ویژن

     

پاسخ: مقصود از حضور آن است که دل، از غیر یاد خدا خالى باشد و توجه قلبى انسان به اذکار و کارهایى باشد    که در حین نماز انجام مى دهد نه این که عملى یا ذکرى را انجام دهد و فکرش به جاى دیگرى    مشغول باشد. شکى نیست که این حضور، موجب کمال و قبولى نماز در پیشگاه خداوند مى شود. از این رو، بهترین راه ایجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه ی جدّى با هجومافکار پراکنده و آشفته است. براى دفع هجوم این افکار و اوهام، راهى جز برطرف ساختنانگیزه هاى آن ها نیست. به هر حال براى حصول حضور قلب، بایستى علل و اسباب آن را یافتو موانع آن را از بین برد. علل و انگیزه هاى هجوم افکار به دو بخش تقسیم می شوند:

الف) عوامل خارجى پراکندگىافکار: امور خارجى مانند شنیدنى هایى که به گوش مى رسد و یا دیدنى هایىکه در برابر دیده ظاهر مى شود و افکار انسان را به سوى خود جذب مى کنند و او را ازچیزى به چیزى و از شاخه اى به شاخه اى دیگر سوق مى دهند. از این رو، کسانى که اراده یقوى و همّت عالى داشته باشند، در برابر هجوم این افکار چون کوه مى ایستند و دستخوشاوهام نمى شوند، ولى از آن جا که بیشتر مردم، از داشتن چنین اراده و همتى محرومهستند، با اوهام و افکارى رو به رو مى شوند و نمى توانند نیروى خیال خود را در یک جامتمرکز کنند. براى مبارزه با هجوم این افکار، باید اسباب و انگیزه هاى آن را از بینبرد.

 

 راه کارهای عملی موثر در حضور قلب :

1-    توجه و تجسّم عظمت خداوند و کوچکی ما انسان ها در مقابل خداوند متعال  .

2-    دور کردن آن چه فکر انسان را مشغول می کند از جلوی چشم و مکان نماز.

3-توجه به مقدمات و مقارنات نماز مثل؛ وضو، نشستن به انتظار فرا رسیدن وقت.
4- انجام مستحبات نماز مثل اذان و اقامه.
5- بستن چشم در لحظات قرائت نماز و پرهیز از نگاه کردن به اطراف.
6- اقامه ی نماز در مکان های خلوت و خالی از نقوش و پرهیز از خواندن نماز در خیابان ها و معابر عمومی و مکان های در معرض دید دیگران.

.

ب) عوامل داخلىپراکندگى افکار: عِلَل داخلى پراکندگى افکار، از علل خارجى آن خطرناک تراست، از این رو مبارزه با آن نیز سخت تر است زیرا کسى که افکارش، دستخوش امواج شدهو مرغ افکارش هر لحظه از شاخه اى به شاخه دیگر مى پرد و پیوسته در حال اضطراب به سرمى برد، افکارش در یک نقطه تمرکز پیدا نمى کند. براى مبارزه با پراکندگى افکار،راه هاى مناسب عبارت است از:

1- نمازگزار خود را به فهم معناى اذکار نماز وادارکند، تا معناى دقیق هر مطلبى که به زبان مى راند ، بفهمد و اندیشه ی خود را به آنمشغول سازد، تا افکار پراکنده، در دلش جاى نگیرد.
2- پیش از تکبیر، آخرت را یادکند و ایستادن در عرصه هاى محشر و موقف حساب و کتاب را به یاد آورد آن گاه وارد نمازشود و اجازه ندهد که چیز دیگرى وارد قلب او شود.
3- درباره ی مسایلى که قلب او رامشغول مى کند، نیک بیندیشد، تا بتواند بفهمد همه ی آن ها مانع کمال اوست.

4ـ اگرراه هاى یاد شده براى پاره اى از افراد که خواسته هاى نفسانى بسیار نیرومندى دارند،مؤثر واقع نشود، راه اساسى، آن است که ریشه ی شهوات از دل کنده شود، زیرا سبب اصلىهمه ی اینپراکندگى افکار و تهاجم اوهام، یک چیز بیشتر نیست و آن حُبّ دنیاست. محبّتدنیا، سر سلسله همه ی گناهان است و کسى که دلش را به محبّت دنیا مشغول ساخته و تمامتوجهش به مال و منال است دنیا را براى دنیا مى خواهد و هرگز نمى تواند لذّت مناجاترا درک کند.

5ـ درک عظمت و هیبت خدا، سبب حضور قلب مى شود، در این خصوص امامصادق (علیه السلام) مى فرماید: «وقتى که حضرت على (علیه السلام) براى اقامه نماز مىایستاد و مى فرمود: «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّمواتِ وَالأََرضَ» «رنگ چهره ی مبارکش دگرگون مى شد، به گونه اى که این حالت در چهره یایشان نمایان بود». مقصود از آیه ی مذکور، آن است که باید صورت، دل و عقل خویش را باتمام وجود، به سوى خداوند نمود بنابراین، نباید احترام مالک دنیا و آخرت، در نزدانسان از حرمت پادشاهانى که در این دنیا از بندگان او هستند، کمتر باشد لذا دربرابر عظمت خداوند، باید مؤدّب ایستاد و سپس اذکار نماز را که سخن مقدس خداوند است،به نیابت از او تلاوت نمود. و نیز در نماز، سالک باید توجه داشته باشد که خداوندبزرگ به او روى آورده و سخن پاکش را از زبان او مى شنود. حضور قلب در عبادت نیز خود داراى مراتبى است:

الف) حضور قلب درعبادت، به طور اجمال یعنى این که هر عبادتى که انجام مى شود، خواه طهارت مثل وضو وغسل، و خواه نماز و روزه و حج و...، در همه ی این امور، انسان به طور اجمال متوجهباشد که معبود خود را ثنا مى گوید، گرچه خود نمى داند که چه ثنا و چه اسمى از اسامىحق را مى خواند.

ب) از دیگر مراتب حضور قلب در عبادت، آن است که همانمرتبه ی قبلى به طور کامل و به تفصیل انجام شود؛ البته این مرتبه ی کامله، جز براىاولیاى الهى امکان پذیر نیست، گرچه برخى از مراتب پایین آن، براى دیگران حاصل مىشود، مثل این که معانى الفاظ را به خوبى درک نمایند و در نماز متوجه آنباشند. کسب این مرحله از حضور قلب نیازمند مطالعه، تحقیق و تفکر زیاد در زمینه شناخت خداوند است.

ج) مرتبه ی دیگر، آن است که اسرار عبادات به قدر امکان فهمیده شود. اهلمعرفت، تا اندازه اى اسرار نماز و سایر عبادات را بیان کرده اند.

د)حضور قلب با شناخت و توجه به معبود: بدین معنا که در تجلیات افعالى حضورقلب پیدا کند یعنى این که شخص عابد و نمازگزار، از نظر علمى و برهانى بداند که تماممراتب هستى، پرتو فیض تجلّى ذات اقدس الهى مى باشد و از عالم طبیعت گرفته تا سرچشمهملکوت، به یک نحو در پیشگاه مقدسش حاضرند. آن گاه شخص عابد، مى فهمد که خود وعبادت، علم، اراده، قلب و حرکاتش و ظاهر و باطن همه چیز، در برابر ذات مقدس اوحاضرند.»



 





      

 

 

تریبون مستضعفین- آن‌چه در ادامه می‌خوانید یادداشت پارسا همدانی (کارشناس ارشد روانشناسی بالینی) در آخرین شماره ماهنامه سپیده دانایی است. سپیده دانایی در شماره شهریورماه خود پرونده‌ای را با عنوان «سلام بچه» به بررسی جوانب مختلف فرزندآوری و افزایش جمعیت اختصاص داده است.

آیا پدر و مادر شدن فواید روانشناختی دارد؟ این فواید چه هستند و چگونه تاثیر می‌گذارند؟

 

بچه‌دار شدن از شگفت‌انگیزترین و جذاب‌ترین تجربیات بشری است. پژوهشگران در تحقیقات خود دریافته‌اند خانواده‌هایی که صاحب فرزند هستند بیش از خانواده‌های بدون فرزند از زندگی لذت می‌برند و احساس خوشبختی بیشتری می‌کنند. نتایج تحقیقات پژوهشگران دانشگاه بریگهام یانگ آمریکا بر روی 200 هزار خانواده از 86 کشور جهان بین سال‌های 1981 و 2005 نشان می‌دهد که داشتن فرزند:

موجب کاهش فشار خون می‌شود.

تمایل والدین به یادگیری را افزایش می‌دهد.

باعث عاقل ماندن والدین می‌شود.

عذر و بهانه‌ی خوبی برای دور کردن مزاحمان است.

بر اعتماد به نفس والدین می‌افزاید.

درک زیبایی‌ها را امکان‌پذیر می‌سازد.

شادی را برای والدین به ارمغان می‌آورد.

دقت والدین را در کوچک‌ترین اقدامات حتی در پارک خودرو بالاتر می‌برد.

در کل، به عقیده‌ی پژوهشگران، داشتن فرزند یک سرمایه‌گذاری بلندمدت برای خوشبختی والدین است. موارد بیان‌شده، تنها مزیت‌های والد شدن نیست. در زیر برخی دیگر از فواید روانشناختی پدر و مادر شدن آمده است. 

مادر و پدر می‌شوید. شاید تعجب کنید که چرا ما این امر بدیهی را یکی از فواید داشتن فرزند ذکر می‌کنیم. جواب ساده است: پدر و مادر شدن احساسی است که خیلی‌ها میخواهند آن را تجربه کنند، زیرا آنها را مهم و زیبا فرض می‌کنند و واقعاً هم همینطور است. این مسئله به‌ویژه در زنان صادق است، زیرا بدن آنها برای تغذیه و پرورش کودکان ساخته شده است.

کودک درون شما فعال می‌شود. وقتی با صدای بچگانه حرف می‌زنید، مدام جغجغه را تکان می‌دهید یا شکلک درمی‌آورید، احساس سبک بودن و بهتر بگوییم، کودک بودن به شما دست می‌دهد. از ته دل می‌خندید. خنداندن نوزادتان شما را معتاد به خنده و شادی می‌کند. انگار می‌خواهید دوباره کودک شوید. این احساس کودکانه برای شما شادی‌های کوچک اما عمیق و تأثیرگذار به ارمغان می‌آورد.

به محیط اطراف خود بیشتر توجه می‌کنید و بیشتر یاد می‌گیرید. در ابتدا شاید برای خوابیدن، بیرون رفتن برای خرید وسایل خانه، گشت‌وگذار در بازار یا شرکت در میهمانی‌ها دچار محدودیت بشوید، ولی به‌زودی زندگی قدیمی شما جای خودش را با احساس متفاوتی عوض می‌کند، به‌طوری که بیشتر به محیط اطراف خود توجه می‌کنید تا همه‌ی اطلاعات مورد نیاز را برای رشد بچه خود پیدا کنید. مثلاً اگر به پارک می‌روید، به نوع برخورد والدین دیگر با فرزندانشان بیشتر توجه می‌کنید یا شاید برای کسب تجربه با آنها هم‌صحبت شوید. همین‌طور که بچه بزرگ و بزرگتر می‌شود، شما بهترین کتاب‌داستان‌ها را پیدا می‌کنید، موزه‌های بچگانه را می‌بینید، پارک می‌روید، کم‌کم اسم کتابفروشی‌های محل را یاد می‌گیرید و نگهبان پارک را می‌شناسید. این موارد باعث می‌شود که محیط اطراف خود را بهتر بشناسید و دائماً در پی یادگیری بیشتر باشید. 

روابط و حمایت‌های اجتماعی شما گسترده‌تر می‌شود. شاید آمدن یک تازه‌وارد کوچک به خانه‌ی شما باعث شود که در رفتن به برخی محافل دچار محدودیت شوید، اما در مقابل همین تازه‌وارد علتی می‌شود تا شما دوستان جدیدی پیدا کنید که شاید بتوانند دوستان خانوادگی خوبی برای شما بشوند. مثلاً با شرکت در یک کلاس فرزندپروری شما با مادران هم‌سن‌وسال خودتان آشنا می‌شوید و می‌توانید با آنها دوست شوید. همچنین، وجود کودک باعث می‌شود که برخی از اعضای خانواده بیشتر به شما توجه و سعی کنند در امور مختلف شما را یاری کنند. در نتیجه، میزان بیشتری از حمایت اجتماعی دریافت خواهید کرد که همین در افزایش سلامت شما مؤثر است.

احساس همدلی و درک بیشتری خواهید کرد. وقتی خودتان مادر و یا پدر می‌شوید، بهتر می‌توانید سایر مادرها و پدرها از جمله والدین خود را درک کنید. وقتی در تاکسی می‌نشینید و صدای گریه‌ی بچه‌ی مسافر بغلی را می‌شنوید، به‌جای احساس خشم، احساس همدلی می‌کنید. مادر یا پدر بودن کمک می‌کند که به کمک مادر و پدرهای دیگر بروید. احساس همدلی و محبت شما است که باعث می‌شود بزرگ شوید و رشد کنید. این زیباست. 

وقت‌های زندگی خودتان را بهتر پر می‌کنید. یاد روزهای قدیم بیفتید که زمان می‌گذشت و شما فکر می‌کردید من تمام روز را چه کار کردم. مادر و پدر بودن به شما کمک می‌کند تا اوقات زندگیتان را پر کنید، آن هم پر از شادی و احساس زیبای مادر یا پدر بودن.

شادی شما افزایش می‌یابد. با وارد شدن یک تازه‌وارد به زندگی شما پر از هیجان و سرزندگی می‌شود و می‌توانید لحظات شادی را برای خود و خانواده‌تان به همراه بیاورید. وقتی کودک شما کارهای عجیب و غریب انجام می‌دهد، وقتی کلمات را اشتباه بیان می‌کند و وقتی به طرف آغوش شما می‌دود شادی را در درون خود احساس می‌کنید که شاید تا به حال مانند آن را تجربه نکرده بودید.

احساس بودن و بقا را خواهید یافت. وقتی کودک خود را در آغوش می‌گیرد، کودکی که از پوست و خون شما است، احساس ماندگار بودن و بقا می‌کنید، احساسی که به شما کمک می‌کند قدم‌های خود را به سوی آینده‌ای روشن‌تر بردارید. 

کسی را خواهید داشت که بتوانید تجربیات‌تان را به وی منتقل کنید و احساس زایندگی کنید. افرادی که صاحب فرزند هستند احساس زایندگی بیشتری می‌کنند. وقتی والدین از فرزندان خود مراقبت و آنان را راهنمایی می‌کنند، درواقع از نیازهای خود چشم‌پوشی می‌کنند تا توانایی خود را برای مراقبت از نسل آینده گسترش دهند. این سرمایه‌گذاری احساس زایندگی و مولد بودن را به همراه خواهد داشت، احساسی که لازمه‌ی رشد در دوران بزرگ‌سالی است.

 





      








[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]