شکی نیست که جامعه فرهیختگان کشور، خود به ضرورتها و دلایل این امر واقفاند، اما از آنجهت که مشغلههای کاری و حساسیتهای متفاوت علمی، مسئولیت مشارکت در این امر را در آنها ضعیف نکند و با درک شرایط حساس امروز جامعه، حضور فعال در این امر را وظیفهای دینی و ملی تلقی نموده و با اختصاص وقت کافی با ارسال مقاله در این موضوع، اداءِ وظیفه نمایند، بصورت فهرستوار اهمیت این موضوع را یادآوری مینماید. |
|
در پاسخ به این سئوال اساسی که چرا جامعه ما نیازمند «مهندسی فرهنگ» و «مهندسی فرهنگی»http://www.hozehonari.com/ است باید به چند موضوع مکمل یکدیگر اشاره نمود. از دکتر حسن بنیانیان |
امروز روز خوبی است. روز تک تک ما ایرانیهاست. امروز خیلی کارها میتوان انجام داد. میتوان چادر مشکی تمیز و زیبایی را که مادربزرگ از سفر کربلا آورده را سر کرد و با پوششی مناسب به دانشگاه یا محل کار رفت. میتوان هنگام رانندگی و رسیدن به خطکشی عابر پیاده کاملا توقف کرد تا همشهریانمان بویژه آن پیرمردی که هر روز عصا در دستانش بیشتر میلرزد با خیال راحتتری از خیابان عبور کند. امروز روز خوبی است، میتوان به موزه شهدا سری زد و ایثارگریهای آنها را دوباره مرور کرد. میتوان به خیابان انقلاب رفت و کتاب شعری، داستانی خرید و شب هنگام با آرامش آن را خواند. میتوان پس از یک روز پرکار به مسجد محل رفت و نشاط روح و جان را جایگزین خستگی جسم خاکی کرد.
امروز روز فرهنگ عمومی است. روز تک تک ما ایرانیها که وارث شعر و آب و خرد و روشنی هستیم.
به همین بهانه به سراغ مهندس منصور واعظی، دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور رفتیم و در ارتباط با مهمترین مسائل فرهنگ عمومی کشور با او به گفتگو نشستیم که در ادامه متن این گفتگو را میخوانید.
یکی از وظایف شورای فرهنگ عمومی، نامگذاری روزهای مختلف به مناسبتهای گوناگون است. اگر موافق باشید گفتگو را از همین نامگذاری 14 آبان ماه به نام خود شورا آغاز کنیم.
14 آبان 1366 روز مصوب شدن تشکیل شورای فرهنگ عمومی در کشور است که حدود 21 سال قبل اتفاق افتاد و در آن روز، شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب کرد شورای فرهنگ عمومی در کشور تشکیل شود و به همین مناسبت این روز را روز فرهنگ عمومی نامگذاری کردیم؛ البته ایده تشکیل این شورا را در سال 1364 رهبر معظم انقلاب مطرح کردند و کمی طول کشید تا کار خود را به صورت رسمی آغاز کرد.
14 آبان در تاریخ کشور ما مناسبتهای دیگری هم دارد مانند سقوط دولت شریف امامی در سال 1357، افتتاح نخستین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال 1366، توقیف روزنامه روحالقدس در سال 1286 به جرم توهین به محمد علیشاه قاجار، تاسیس سازمان یونسکو، صدور بیانیه صدام حسین در سال 1990 در ارتباط با جنگ کویت و... چقدر از این مناسبتها که از جنس گوناگون نیز هستند از نظر شما ریشه فرهنگی دارند؟
بعضی از این مناسبتها کاملا ریشه فرهنگی دارند، مثل افتتاح نمایشگاه بینالمللی کتاب و بعضی هم گرایش سیاسی و اجتماعی بیشتری دارند.
این سوال را از آن نظر پرسیدم که شما در آخرین نشست خبری خود گفته بودید ریشه بسیاری از مسائل کشور فرهنگی است و از این پرسش میخواستم به تعریف شما از فرهنگ برسم.
حوزه فرهنگ عمومی را اگر بخواهم کمی روشنتر ترسیم کنم، باید بگویم مجموعهای از اطلاعات جامعه، گرایشها، عواطف، رفتارها و منش جامعه را در بر میگیرد و در 3 بخش دانش، گرایش و رفتار که مربوط به عموم جامعه باشد، تعریف میشود.
در برابر ترکیب فرهنگ عمومی، بلافاصله این نکته به ذهن میرسد که مگر فرهنگ خصوصی هم داریم؟
ببینید تا حدی میتوان فرهنگ عمومی و خصوصی را مرزبندی کرد. هر کجا که بحث از عموم جامعه مطرح میشود و صحبت از رفتار، اطلاعات عمومی و عواطف اقشار زیادی از جامعه باشد مرتبط با حوزه فرهنگ عمومی است. به عنوان مثال وقتی مساله محرم و فرهنگ خاص آن به میان میآید، حوزه فرهنگ عمومی است؛ اما گاهی رفتار خاصی را در یک شغل خاصی داریم، مانند تعاملات بین یک مهندس ساختمان با پیمانکارش و این جزو رفتارهای خصوصی است.
به عنوان دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور، درباره نوع فعالیتهای این شورا کمی توضیح دهید.
مسائلی که در شورای فرهنگ عمومی مطرح میشود در کلانترین شکلش به 2 بخش تقسیم میشود. یک دسته مربوط به مسائل و رخدادهای روز است مانند عرفانهای انحرافی، مقابله با اسراف در جامعه و تقویت فرهنگ صرفهجویی و... یک بخش هم برنامهریزی با نگاه آیندهنگرانه است، مانند تدوین بخش چشمانداز 1404 که حوزه فرهنگ اولین حوزهای بود که توانست چشماندازش را تدوین کند.
وقتی صحبت از تدوین برنامه و چشم انداز فرهنگی کشور به میان میآید، مراحل مختلفی را برای آن میتوان در نظر گرفت از سیاستگذاری و برنامهریزی گرفته تا اجرا و نظارت. جایگاه شورای فرهنگ عمومی در حوزه فرهنگ کشور در کدام یک از این مراحل است؟
وظایف شورای فرهنگ عمومی که مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است، کاملا مشخص و روشن است. مهمترین وظیفهای که در این مجموعه وجود دارد برنامهریزی، هدایت و هماهنگی فرهنگ عمومی در جامعه است. یک بخش از وظایف ما رصد مسائل فرهنگی در داخل و خارج از کشور است که این رصد همراه با پیشبینی آثار مثبت و منفی آنها بر فرهنگ عمومی کشور است. وظیفه مهم دیگر شورا هماهنگی دستگاههای فرهنگی است.
این وظیفه آخر که اشاره کردید، یعنی هماهنگی نهادها و دستگاههای مختلف از سوی بسیاری از کارشناسان به عنوان یکی از آسیبهای جدی در حوزه فرهنگ مطرح میشود. به این معنی که در سالهای اخیرمتاسفانه کمتر شاهد بودهایم دستگاهها و نهادهای مختلف در ارتباط با انجام امور فرهنگی، انسجام لازم را داشته باشند و اغلب شاهد موازیکاری آنها بودهایم یا فعالیتهای کلان فرهنگی ما از نداشتن برنامهای واحد و منسجم رنج برده است. آقای مهندس! یکی دیگر از مناسبتهای 14 آبان امسال، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکاست. اگر دقت کرده باشید در طول فعالیتهای انتخاباتی در آمریکا 2 نامزد دموکرات و جمهوریخواه نسبت به مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی و... مواضع بسیار متفاوتی ابراز میکردند، اما هیچ گاه این اختلافها درباره مواضع فرهنگی آنها بروز نمیکرد. فکر میکنم یکی از دلایل موفقیت غربیها و بویژه آمریکا در تاثیرگذاری بر فرهنگ دیگر کشورها همین نکته باشد و به همین دلیل شاهد هستیم فرهنگ مک دونالدی و کوکاکولایی آمریکایی با همه متعلقاتش امروز در جهان رشد پیدا کرده است، نظر شما در این ارتباط چیست؟
وضع ما و آمریکا در حوزه فرهنگ عمومی قابل مقایسه نیست. توجهی که کشور ما نسبت به فرهنگ عمومی دارد نقطه قوت نظام ما محسوب میشود این که دو کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا درباره فرهنگ عمومی کم صحبت میکنند فکر نمیکنم نشاندهنده سیاست واحد باشد، بلکه بیشتر نمایانگر آن است که این مساله برای آنها موضوع اصلی و مهم نیست. اگر به تاریخ سیاسی آمریکا نگاه کنید میبینید در هر مقطعی یک موضوع، مساله اصلی آنها بوده است. به عنوان مثال امروز یکی از مسائل اصلی آنها ایران به حساب میآید و این موضوع بیش از هر چیز نشانگر جایگاه ویژه ایران است.
اما فرهنگ عمومی در کشور ما به عنوان یک گفتمان جدی همواره مطرح بوده است. فرهنگ، دغدغه اصلی انقلاب ما بوده و بزرگان نظام جمهوری اسلامی ایران توجه خاصی نسبت به آن داشته و دارند، واقعیت این است که ما برای توسعه اقتصادی و سیاسی، انقلاب نکردیم بلکه مهمترین هدف ما و انقلاب ما تسلیم و بندگی خدا بوده است. به بیان دیگر، به دنبال این بودهایم که انسان چگونه عواطف، اطلاعات، دانش و رفتارش را به سمت خدا و رهنمودهای الهی سوق دهد.
در ارتباط با مساله موازیکاری نیز این نکته را در نظر بگیرید که موازی کاری همیشه بد نیست. اگرچه هماهنگ شدن فعالیتهای مختلف فرهنگی هم ضروری است، ولی گاهی ضرورت دارد یک پیام از طریق رسانهها و شبکههای مختلف چند بار تکرار و بیان شود، مثلا موضوع خانواده یا فرهنگ ایثار آنقدر اهمیت دارد که در ارتباط با آن، هم رسانه ملی کار کند هم ائمه جمعه از تریبون نماز جمعه استفاده کنند، هم در مساجد به آن پرداخته شود، هم در فیلمسازی و عرصه نشر و کتاب مورد توجه قرار گیرد.
موازیکاری خیلی نگرانکننده نیست. آنچه مهم مینماید این است که هدفگذاری درستی انجام شود و برای تحقق هدف و با توجه به امکانات، برنامهای تدوین شود. اگر موازیکاری همراه با برنامهریزی باشد و منجر به تقویت یک مولفه فرهنگی در جامعه شود، نهتنها نکتهای منفی نیست بلکه مثبت نیز است؛ ولی آنچه شما اشاره کردید و به عنوان آسیب مطرح میشود، ضعف در مدیریت فرهنگی است.
به نظر شما آیا ما واقعا فرهنگ عمومی صحیح و مدیریت شدهای داریم؟ آیا عواطف جمعی را درست سامان میدهیم؟ آیا جامعه ما در برابر شیطنت استکبار جهانی و صهیونیست بینالمللی حساسیت لازم را دارد؟ به اندازهای که باید از عناصر ملحد شناخت دارد؟ آیا به عنوان یک ایرانی مسلمان به اندازه کافی با مستضعفان جهان همدلی دارد؟
من معتقدم در بعضی موضوعات ممکن است وظایفمان را خوب انجام نداده باشیم.
مثلا در چه موضوعاتی؟
پوشش. آیا در جامعه این چیزی که امروز به عنوان پوشش و آرایش وجود دارد، مطلوب ماست؟ آیا دستگاههای مختلف فرهنگی و غیر فرهنگی وظایفشان را در این ارتباط درست و هماهنگ انجام میدهند؟ فکر میکنم اینجا میتوانیم بگوییم نه! آن هماهنگی و حساسیت لازم را نداریم.
البته در برابر این نقطه ضعف، نکات مثبتی هم وجود دارد مثل مبارزه با استکبار جهانی. امروز در هر کجای جهان اگر مظلومی گرفتار ظالمی شود همه مردم نسبت به این مساله برخورد میکنند و از مستضعف و مورد ستم قرار گرفته حمایت میکنند.
شما به عنوان آسیب، از ضعف در مدیریت فرهنگی نام بردید، برای این موضوع راهکاری هم دارید؟
در حوزه فرهنگ، هم از نظر تشکیلاتی و هم از نظر برنامهریزی گرفتاریهایی داریم که برای برطرف کردن آنها نیازمند یک بازنگری در حوزه فرهنگ هستیم. امروز کشور ما به این درجه از بلوغ رسیده که ضرورت نوعی تغییر ساختار را در مدیریت کلان دولت احساس میکنیم. آیا وزارت فرهنگ و ارشاد همه آن چیزی را که در قانون برایش پیشبینی شده به درستی انجام میدهد؟ صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی، دانشگاهها، حوزههای علمیه و... نیز به همین شکل؟
فکر میکنم در مقام قانونگذاری و برنامهریزی شاید وظایف خوب دیده شده، اما این وظایف بخوبی در دستگاهها اجرا نمیشود.
اگر در ساختار دولت به عنوان اصلیترین رکن اجرایی کشور، یک معاون اول فرهنگی وجود داشته باشد شاید بتوان هماهنگی بهتری ایجاد کرد. در ساختار دولت پس از رئیسجمهور یک معاون اول پیشبینی شده است که این معاون اول معمولا معاون اول اقتصادی و سیاسی بوده نه فرهنگی.

[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]
[ Designed By Ashoora.ir ]